باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

سفر به نهاوند1/گاماسیاب

سلام به همه دوستان عزیزم در روزهای آخر این هفته تصمیم گرفتم که از سفر بی بهره نشوم و با توجه به گرما بهترین انتخاب را شهرنهاوند دراستان همدان دیدم.صبح روز پنجشنبه به همراه خانواده دوستم راهی سفر شدیم برای رفتن به نهاوند بایستی به طرف شهر نور آباد رفته و ده کیلومتر مانده به آنجا که به سه راهی برخوردار معروف است مسیر را به سمت نهاوند تغییر داد.در کل مسافت بین خرم آباد تا انجا حدود 135 کیلومتر است.با جستجو در اینترنت با مناطق دیدنی آنجا بیشتر آشنا شدم که مهمترین آنها عبارتند از: سراب گاماسیاب حمام حاج آقا تراب معبد لا اودیسه و قلعه چهل نابالغان و سراب گیان که ما فقط تونستیم به سراب گاماسیاب و حمام تاریخی که مربوط به دوران قاجار بود برویم تقریبا هیچکدام از اهالی آنجا اطلاعی از معبد و قلعه نداشتند یکی دو نفری هم که آنجا را میشناختند مدعی بودند که انجا به مرور زمان ویران شده است و ما از گشتن بیشتر برای این دو جا منصرف شدیم .پانزده کیلومتر مانده به نهاوند سراب گاماسیاب بود که بسیار زیبا و خنک بود؛و چون آخر هفته بود بسیار شلوغ شده بود رودخانه زیبا و قرار گرفتن غاری در دل کوه جاذبه انجا را چند برابر کرده بود.تا حدود ساعت 5 در گاماسیاب به عکاسی و استراحت مشغول بودیم و بعد به سمت شهر نهاوند حرکت کردیم.من در ذهن خود شهر نهاوند را شهر خیلی کوچکی می پنداشتم ولی وقتی که به انجا رسیدیم فهمیدم تصورم غلط بوده و شهری آرام با بافت تقریبا قدیمی با خیابانهای کم عرض ولی تقریبا بزرگتر از آن چیزی که من می پنداشتم بود.بعد از ورود به شهر به سمت حمام حاج آقا تراب به راه افتادیم و با دیدن این مکان واقعا خستگی راه را فراموش کردیم(در پست بعدی به عکسها و تاریخچه حمام بیشتر اشاره میکنم).بعد از بازدید از حمام به سمت مرکز شهر رفتیم که بسیار شلوغ بود و اغلب ستادهای انتخاباتی شورا ها در انجا بود ...خیلی اتفاقی یک مغازه اجناس قدیمی فروشی را پیدا کردم؛ که اجناسش اغلب بالای 50 سال قدمت داشت و بعضی از انها هم عتیقه بود.(در یک پست اختصاصی به اجناس و فروشنده محترم آن که با رویی گشاده به تمامی سئوالات من پاسخ داد می پردازم) و کلی اطلاعات از صاحب آن مغازه به همراه عکس گرفتم و بعد از انجا به دیدن بازار سر پوشیده ای به نام سنگ میل رفتیم متاسفانه بازاریهای آنجا اطلاع چندانی از تاریخچه آنجا و دلیل اسم گذاری آن به این نام نمیدانستند و فقط به یک ستون اشاره کردند که گفته میشد مربوط به دوران اتابکان است و به این خاطر آنجا را سنگ میل می نامند.بعد از دیدن ازبازار به سمت خانه یکی از دوستان همراهانم رفتیم و با استقبال گرم انها مواجهه شدیم و برای شام به سمت باغ آنها رفتیم که متاسفانه به دلیل روشن نشدن موتور برق مجبور به بازگشت به خانه شدیم.ولی خاطره ای زیبا از یک شب تاریک مخوف با باغهای پیچ در پیچ و یک استخر بزرگ و سرمای شدید در این فصل گرم برایمان به جا ماند.فردای انروز به سمت باغ دیگری از میزبان عزیزمان که بسیار با صفا و زیبا بود رفتیم و تا حدود هفت عصر انجا ماندیم (به جزئیات اشاره نمی کنم تا باعث خستگی شما نشم)بعد هم به سمت خرم آباد به راه افتادیم و حدود دو ساعت بعد با کلی خاطره و شاد به منزل برگشتیم . 

رودخانه کاماسیاب 

 

باغ دوستمان 

 

بازار قدیمی سنگ میل و ستون به جا مانده 

 

اطفا برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه فرمائید


گاماسیاب 

  

 

 

 

  

 

 

بازار سنگ میل

 

باغ