باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

فرشته نجات کودکان سرطانی در گذشت

فرشته نجات کودکان سرطانی در گذشت

رئیس هیات امنای بیمارستان محک  در سن 78 سالگی در گذشت . پرفسور پروانه وثوق که دارای مدرک تحصیلی  فوق تخصص خون و آنکولوژی بود ؛ بیش از نیم قرن از عمر پر حاصل خود را وقف کودکان سرطانی کرد . ایشان تا واپسین روزهای عمر پر برکت خود ، علاوه بر ریاست هیات امنای موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ( محک ) به امر تعلیم و تربیت دانشجویان ؛ خانواده ها و کودکان سرطانی اشتغال داشت . او علاوه بر ایران ، کوکان سرطانی بسیاری را از سراسر جهان درمان و سلامتی را به آنها برگردانده بود . اوایل دهه هشتاد و به واسطه  بیماری یکی از بستگان دیداری با ایشان در بیمارستان حضرت علی اصغر داشته و شخصا" شاهد تلاش این هموطن ؛  برای درمان کودکان بودم . پیکر این پزشک ارزشمند صبح امروز بر دوش مردم و عده زیادی از بیمارانش تشیع و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.         روحش شاد و یادش گرامی باد

 


شناخت نامه : پروانه وثوق که متولد اسفند 1314 در تفرش بود، دکترای عمومی خود را در سال 1342 از دانشکده علوم پزشکی تهران دریافت کرد و دوره‌های تخصصی و فوق تخصصی‌اش را در دانشگاه‌های کمبریج، ماساچوست و ایلینوی گذراند و دوره تکمیلی پزشکی را در دانشگاه واشنگتن سپری کرد.

او فعالیت تخصصی پزشکی‌ خود را در سال 1350 از بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) آغاز کرد و از موسسان رشته فوق تخصصی خون و سرطان کودکان بود و توانست بخش هماتولوژی و آنکولوژی را در بیمارستان علی اصغر (ع) راه اندازی کند.

از این استاد فرزانه بیش از 100 عنوان مقاله و کتاب در زمینه بیماریهای خون و سرطان کودکان بر جای مانده و همچنین عضویت در گروه اطفال فوق تخصصی خون و SIOP/INCTR/MECCA حضور فعال او در انجمن‌های تخصصی بین المللی چون سرطان و فرهنگستان علوم پزشکی ایران از دیگر سوابق این استاد فرزانه بود 

 

وبلاگ :: (عبدالرضا قاسمی)

پسر بودن...

گوش کن میخوام برات پسر بودن رو تعریف کنم!
پسر بودن یعنی نافتو که بریدن روش 2 سال حبس هم بریدن 
 
پسر بودن یعنی فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه 
 
پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول بشی 
 
پسر بودن یعنی بعد 18 دیگه یا سربازی یا سربار 
 
پسر بودن یعنی استرس سربازی و حسرت درس خوندنه بدون استرس پسر بودن یعنی بعد  بابا، مرده خونه بودن، سنم نمیشناسه یعنی چی؟؟ یعنی بابا نباشه نون باید بدی حالا 5 ساله باشی یا 50 ساله 
 
پسر بودن یعنی حفظ خواهر و مادر و همسرت از هر چی هیزیه سر بودن یعنی آزادی  

 که از ( آ ) اولش تا ( ی ) آخرش همش مسئولیته 
 
پسر بودن یعنی یه سگ دو زدن واسه یه لقمه نون که جلو زن و بچه کم نیاری 
 
پسر بودن یعنی واسه عید لباس نخری که دخترت واسه خریده لباس کم و کسر نیاره 
 
پسر بودن یعنی بی پول عاشق نشی" 
 
پسر بودن یعنی حرفایی که میمونه تو دل
پسر بودن یعنی " مرد که گریه نمیکنه "
پسر بودن یعنی همیشه بدهکار بودن به همه
پسر بودن یعنی بعد سربازی روز اول کلی تحویلت میگیرن روز دوم به چشه زالو نگات میکنن
پسر بودن یعنی .......... مسئولیت مسئولیت یکم به خودمون بیایم ببینیم کجا وایسادیم.

کمی به دل رجوع کنیم؛ این خبر خواندنی ست…

مدیرعامل بنیاد کودک کشور:
۵ هزار کودک زیرپوشش بنیاد کودک قرار دارند
مدیرعامل بنیاد کودک کشور گفت: ۵۲۰۰ کودک زیرپوشش سازمان بنیاد کودک در کل کشور قرار دارند
به گزارش فارس از بروجرد، سرور دادخواه ظهر امروز در همایش بنیاد کودک کشور که در بروجرد در حال برگزاری است، گفت: بنیاد کودک در ۱۹ استان کشور فعالیت دارد و ۷ هزار نفر در داخل و خارج از کشور کفالت آن ها را بر عهده دارند.
وی بیان کرد: هزینه نگهداری هر کودک در ماه بین ۸۰ تا ۲۰۰ هزار تومان است ولی افراد می‌توانند با ۴۰ هزار تومان هم حمایت کودکان بی‌بضاعت را بر عهده داشته باشند.
دادخواه اضافه کرد: بنیاد کودک کشور علاوه بر این که دانش‌آموزان بی‌بضاعت را زیر پوشش قرار می‌دهد، دانشجویان را تا تحصیلات بالا حمایت می‌کنند.
وی اظهار داشت: در حال حاضر ۷۰۰ دانشجو با حمایت بنیاد کودک فارغ‌التحصیل شدند و هم اکنون ۷۰۰ دانشجو در کشور در حال تحصیل هستند.
مدیرعامل بنیاد کودک کشور تصریح کرد: در بین ۷۰۰ دانشجوی در حال تحصیل ۱۳ داندانپزشک نیز مشغول به تحصیل هستند.
وی یادآور شد: هیچ دانش‌آموزی به خاطر فقر از تحصیل باز نمی‌مانند و این دانش‌آموزان تا مدارک تحصیلی بالا می‌توانند با حمایت بنیاد کودک تحصیلات خود را ادامه دهند.
در ادامه این همایش مهدی پازوکی سرپرست فرمانداری ویژه بروجرد گفت: خیرین و افرادی که بضاعت مالی دارند بنیاد کودک را در این امر یاری کنند.
در ادامه نیز مسئول بنیاد کودک بروجرد گفت: این همایش کشوری به مدت ۳ روز در بروجرد در حال برگزاری است.
حمیدرضا چوبکار افزود: مهم ترین فعالیت بنیاد کودک حمایت از دانش‌آموزان بی‌بضاعتی است که برای تحصیلات خود مشکل مالی دارند که بنیاد کودک این دانش‌آموزان را حمایت می‌کند.
وی اظهار داشت: در حال حاضر در شهرستان بروجرد ۲۸۲ نفر زیرپوشش بنیاد کودک در سه مقطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه قرار دارند که این کودکان زیر‌پوشش ۸۷۰ حامی هستند.
چوبکار اضافه کرد: دفتر بنیاد کودک بروجرد در سال ۸۲ تأسیس شده و تاکنون فعالیت‌های زیادی داشته‌اند 

 

وبسایت :: لهور

”فرزند چهارم” در بازار “کَن”

نمایشگاه عکس‌های علی نیک‌رفتار از فیلم “فرزند چهارم”، نمایش این اثر در بازار “کن” و تلاش برای اکران آن در تابستان جدیدترین خبرهای مربوط به این اثر سینمایی است.
“وحید موسائیان” هنرمند خلاق و توانمند لرستانی، که این روزها سرش در عرصه سینما شلوغ است به خبرنگار مهر گفت: فیلمنامه “ژان پیر” را مدت‌ها پیش نوشته‌ام و طرح آن به قبل از فیلم “فرزند چهارم” برمی‌گردد. این فیلم برای گروه سنی کودک و نوجوان ساخته می‌شود و در صورت فراهم شدن شرایط ترجح می‌دهم سریعاً به سراغ ساخت این اثر بروم. قصه این فیلم درباره یک عروسک‌گردان و داستان‌نویس است.
وی افزود: البته در حال‌حاضر مشغول نوشتن فیلمنامه “قشنگ و فرنگ” هستم. این فیلم هم درباره یک خانواده است که در آن خواهرها و خواهرزاده‌ها با هم زندگی می‌کنند.
موسائیان تأکید کرد: تمام تمرکزم در حال حاضر روی اکران “فرزند چهارم” است و مشغول آماده‌سازی شرایط اکران فیلم و مواد تبلیغی آن هستم. پخش “فرزند چهارم” برعهده فارابی است و تلاش می‌کنیم تابستان اکران عمومی شود. این فیلم با نسخه به نمایش درآمده در جشنواره فجر تفاوتی ندارد.
کارگردان “گل‌چهره” در پایان خبر داد: نمایش فیلم “فرزند چهارم” را در بازار جشنواره ی کَن خواهیم داشت و به زودی نمایشگاه عکسی از صحنه و پشت‌صحنه این فیلم توسط علی نیک‌رفتار برگزار خواهد شد.
فیلمبرداری “فرزند چهارم” تازه‌ترین ساخته “وحید موساییان” در تهران و سومالی انجام شد. در این فیلم مهتاب کرامتی، مهدی هاشمی، حسین محب‌اهری، ناصر گیتی‌جاه، معصومه قاسمی‌پور، زهرا برومند، ساناز زرین مهر و حامد بهداد بازی می‌کنند.
در بخش‌های خارج از کشور این فیلم برای اولین‌بار در سینمای ایران گروه در صحرای آفریقا صحنه‌هایی از جنگ و خشونت علیه کودکان و زنان را به تصویر کشیده شده‌اند
گفتنی است وحید موسائیان، فرزند بانوی شعر لرستان(خرم آباد) نسرین جافری و نقاش و هنرمند عزیز استاد موسائیان است. 

 

منبع:وبسایت :: لهور

کشف دو آبشار زیبا و بزرگ در استان لرستان

به گزارش خبرگزاری (ایسنا) منطقه لرستان، قربانی در جمع خبرنگاران بیان کرد: این دو آبشار با راهنمایی افراد بومی و پی گیری علی ناصری و جهان خسروی شناسایی شدند، این آبشارها در دهستان تنگ هفت در بخش پاپی شهرستان خرم آباد قرار دارند.
او بیان کرد: این دو آبشار که نام اولی باغ مرداس واقع در کوهی بنام سرد و دیگری آبشار بابا صالح نام دارد، از جمله آبشارهای بکر و زیبای استان بشمار می‎روند که جلوه‎های طبیعی آن ها کم‎نظیر و شگفت‎آور است.
وی اضافه کرد: آبشار باغ مرداس درون یک بیشه‎زار طبیعی با درختانی انبوه و پوشش گیاهی وحشی قرار گرفته که سرابی پرآب و دائمی آن را تغذیه می کند و به طول بیش از ۷۰۰ متر طول دره‎ای را در کنار کپرگاه‎های عشایر بختیاری طی می‎کند و در نهایت از طریق آبشاری دیگر به رودخانه پایین دست می‎ریزد.
این مقام مسئول یادآور شد: آبشار دوم که باباصالح نام دارد با ارتفاعی بیش از یک صد متر، بلندترین آبشاری است که تاکنون در لرستان کشف شده است.
وی اظهار کرد: این آبشار از صخره‎ای مرتفع با دو شعبه آب از سراب دائمی بالادست سرچشمه می‎گیرد و درون دره‎ای جنگلی و بکر ادامه یافته و به رودخانه می‎ریزد.
قربانی این کشف مهم به همراه چند اثر باستانی در منطقه را که توسط کارشناس باستان‎شناسی این استان آقای عطا حسن پور صورت گرفته را به مردم لرستان تبریک و آن را برگ زرین دیگری از طبیعت بی نظیر لرستان برشمرد. 

 

منبع :سایت خبری تحلیلی لهور

سفر به کردستان /بانه

سلام به همه دوستان عزیزم و سپاس از اینکه باز هم به فکر من بودید و برام کامنت گذاشتید و ایمیل زدید و سپاس از آقای قاسمی و استاد رئوف عزیز که مثل همیشه منو شرمنده کردند و با من در تماس بودند... 

طبق قرار اولیه برنامه بر این بود که دو روز در سقز باشیم . دو روز در سنندج ولی شرایط جوی و علاقه همسفرانم به خرید و عدم تمایل از بازدید اماکن دیدنی کاملا برنامه سفر را عوض کرد... 

ما صبح سه شنبه به طرف استان کردستان به راه افتادیم که در مسیر از شهرستان نورآباد(لرستان)ـکرمانشاه ـ کامیاران ـسنندج ـ سقزـ دیواندره گذشتیم تا به شهر زیبا و دوست داشتنی بانه رسیدیم ...همونطوری که ذکر کردم همراهانم که برادرم و خانواده اش بودند به همراه همسرم علاقه ای به اماکن دیدنی و جاذبه های توریستی نداشتند و این سفر را به خاطر خرید و گشت در مجتمع های تجاری آمده بودند منم به رسم خوش سفر بودن اعتراضی نکردم و بازدید از این اماکن را به سفر بعدی موکول کردم...طبق تحقیقی که من از اهالی شهر کردم حدود ۷۳ مجتمع در شهر وجود داشت و من همونجا حساب کار دستم اومد که باید لباس رزم بپوشم و دوشادوش خانمها بازار گردی کنم...حدود ساعت ۶ به بانه رسیدیم و با ورود به شهر  اولین پاساژ را مقابل خودمان دیدیم و چون خیلی انرژی داشتیم همونجا اولین توفق را انجام دادیم...اجناس و قیمتهای مراکز خرید آنجا واقعا جالب بود و جالب تر از آن برخورد و شخصیت مردم و فروشنده های این شهر بود که با رویی باز اذیت و آزار بانوان را به روی خود نمی آوردند و حق را به مشتری میدادند اقدامی که من در هیچکدام از شهرهای ایران تا به حال ندیدم...نکته جالب دیگری که من در این شهر دیدم صداقت مردم این شهر بود بطور مثال من میخواستم یک جاروی شارژی برای ماشینم بخرم که فروشنده گفت کیفیت هیچکدام از این جاروها به درد نمیخورد با اینکه میتوانست خیلی راحت آنها را بفروشد یا در مورد انتخاب تلفن بیسیمی همینطور عمل کردند...بعد از چند ساعت گشت برای گرفتن هتل پرس و جو کردیم که همه هتل سامان را معرفی کردند هتلی تمیز و نسبتا زیبا با قیمتی مناسب(شبی ۱۰۰۰۰۰تومان)... 

نکته جالب دیگری که خیلی به چشم میامد حفظ اصالت رفتاری و حتی لباس پوشیدن اهالی بود که اکثرا با شلوار کردی در شهر میگشتند و من وقتی برای صرف صبحانه به سالن هتل میرفتم یا وقتی که برای خریدن مایحتاج و خوردنی به سوپر مارکت میرفتم همانند آنها با شلوار کردی رفت و آمد میکردم که برایم خیل جالب بود(البته لازم به ذکره که جنس لباسهایمان زمین تا آسمان تفاوت داشت ولی طبیعی بود)... 

 

بیشتر از این شما دوستان را با بازار رفتنهای تکراری خسته نمیکنم و به این نکته بسنده میکنم که حیف چنین مردمان و شهری است که ارتباط با آنها با جاده هایی با آسفالت خراب و کوهستانی و پر پیچ و خم صورت گیرد و با اینکه مسیر بین المللی نیست ولی ایکاش مسئولان بیشتر به آنجا رسیدگی کنند...در این سفر که نتونستم به دیدن اماکن دیدنی و تاریخی استان کردستان بروم ولی به امید خدا در سفر بعد این نقص را جبران خواهم کرد و عکسهای کاملی خواهم گرفت...و در آخر بعلت ذیق وقت و خالی بودن انرژی از بازدید از سنندج هم منصرف شدیم... 

پ.ن۱:(با عذرخواهی از تمام خانمهای خواننده این مطلب) هر کسی را که میخواهی نفرین کنی براش دعا کن با یه خانم بره به شهری همانند بانه .من که دعا میکردم به جای آب سرد کن شربت قند میدادند تا حداقل ضعف نکنم 

پ.ن۲: شرمنده همه مغازه دارانی که ما ویترین و تمام اجناس آنها را به پایین آوردیم و خیلی ریلکس گفتیم ممنون و ببخشید 

پ.ن۳:چون برای خودم جالبه و هر شهری که میرم به اوم دقت میکنم پلاک ماشینهای اون شهره که استان کردستان ۶۱ و شهر سنندج ۵۱ هستش 

پ.ن۴:توصیه به دوستان اگر قصد رفتن به بانه را داشتید از قبل صندوق را با وسائل اضافه پر نکنید تا برگشتنی جایی برای نشستن و نفس کشیدن داشته باشید... 

پ.ن ۵:در مسیر سنندج باغهای توت فرنگی زیادی هست که در کنار جاده میتوان از انها خرید همچنین در مسیر بانه هم دوغ های محلی زیر آبشارها بفروش میرسند که تداعی کننده جاده چالوس هستش توصیه میکنم آنها را حتما امتحان کنید . 

شما عزیزان را به دیدن عکسهای از استان کردستان در ادامه مطلب دعوت میکنم

 

بقیه عکسها در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سفر۲

سلام به همه دوستان عزیز اگه قسمت باشه  و شرایط جوی اجازه بده چند روزی می خواهم به استان کردستان سفر کنم اگه طی این مدت کوتاه کامنتهای شما تایید نشد یا به شما سر نزدم من را ببخشید... 

ارادتمند همه شما عزیزان

کوچکترین عضو خانواده مجازی

نام وبلاگ : زندگی من

آدرس وبلاگ : http://ahj92.blogfa.com/


 

عکس در ۸ ساعت بعد از دنیا آمدن 

مدیر وبلاگ : امیرحسین جایدری

تاریخ تولد : ۱۱  اردیبهشت 92

 

چهارشنبه 12 اردیبهشت 92 و در سال‌روز ولادت حضرت فاطمه(س) خداوند متعال مهرش را به رخ کشید و دوست عزیزم رضا جایدری را صاحب فرزند پسری کرد  . فرزندی که قدم خیرش را در اولین روز حیاتش نشان داد و در همان روز پدرش بعنوان معلم نمونه خرم آباد انتخاب شد. آقای جایدری همزمان با ولادت فرزندش  و در اقدامی جالب ؛ وبلاگی بنام " زندگی من  " برای پسرش ایجاد کرد . اقدامی که نتیجه اش  را سالها بعد خواهیم دید . تولد امیرحسین عزیز را به آقا رضا  و همسرش تبریک می گویم و ورودش را به خانواده مجازی ما تبریک می گویم .  آرزوی سلامت ، سعادت و موفقیت برای این عزیز را دارم. 

 

منبع:عبدالرضا قاسمی

روز مادر مبارک

بی شک بهترین و با ارزشمندترین دوست هر انسان در زندگی مادرش است.مادری که از آغاز زندگی بچه اش از تن و جان خود مایه می گذارد تا فرزندی برومند لایق و سالم بپروراند.

مادری که با شادی فرزندش بال می گشاید و با غمش شکسته دل می گردد.

من خود شخصا هیچگاه نتوانستم احساساتم را از مادرم پنهان کنم چون به نظرم او بزرگترین روانشناس دنیا در مورد من است در اوج تمارض به شادی به غمم پی می برد و تنها سنگ صبوری است که مطمئنم حرفهایم را به جایی دیگر نخواهد برد.مادری دل شکسته که با وجود داغ دختر جوانش در ظاهر خمیده و شکسته شده ولی در درون تکیه گاهی بزرگ و غیر قابل جایگزین برای من است ستونی که هرگز حتی برای دقیقه ای ارکانش سست و لرزان نشده است.پناهگاهی که وقتی از همه دنیا سیر و رنجور می شوم به دامان او پناه می برم تا با دستان چروکیده خود دست نوازشی بر سرم بکشد تا مرحمی باشد بر زخمهای زندگی ام.ولی افسوسم از این است که هیچوقت نتوانستم محبتهایش را جبران کنم و هیچ هدیه ای پیدا نکردم که بتوانم به اندازه سر سوزنی از کارهای را که برای من انجام داده در حقش انجام دهم.

در آخر می خواهم به سه دسته از افراد پیرامونم روز زن را تبریک بگویم:

اول همسر عزیزم که همیشه با قناعت و مهربانی خود در کنار من مانند رفیقی شفیق بوده

 

دوم دوستانی که همانند یک خواهر در این سالیان در کنار من بودند که عبارتند از :   پریچهر. فرزانه. مارال . نازنین. آتوسا. افسانه. سپیده سپهوند. الهام کریمی. ناهید زکیان. الی .سایه . فاطمه(ندای سحر). آفرین پنهانی. زوشا. جوانه. فاطمه(لحظه ها). سمیه روزبهانی. آیدا قاسمی. نرگس. اعظم مرادی. نسترن غلامی پور. یاسی. ستاره. رها و الهام ( تک نوازنده گیتار عشق)

   

و تمامی عزیزانی که میدانم دوست نداشتند نامی از آنها برده شود یا من حافظه ام یاری نکرده است.

و سوم به تمامی مادران و زنانی که امروز در کنار ما نیستند و جایشان برای خانواده و دوستانشان همیشه خالی است:

جا دارد اینجااز مرحوم خواهرم نیز یادی بکنم که حدود ۸ ساله نتوانستم روز زن را بهش تبریک بگم

و مادران دوستانی که از بین ما رفته اند...

روح همگیشان شاد ویادشان گرامی باد.   

 

مادر روزت مبارک

برگزیدگان نخستین جشنواره‌ عکس «شهر×۱۰» در تالار هنر اعلام شد

در این مراسم که شب گذشته در تالار هنر اصفهان برگزار شد در بخش رقابتی که ۱۴۵۲ عکاس در آن شرکت کرده بودند سید علی موسوی به رتبه اول دست پیدا کرد. این هنرمند خرم آبادی چندسالی است که ساکن اصفهان بوده و عکاسی را به صورت تجربی یادگرفته است. سید علی موسوی هنر را در سال ۱۳۸۲ با تئاترآغاز کرد و پس از حضور در چندین جشنواره تئاتر به عنوان بازیگر و عوامل ، تئاتر لرستان را با برخی از معضلاتش کنار و به علاقه شخصی اش یعنی عکاسی پرداخت و اولین نمایشگاه انفرادی عکس خود را در فروردین ۱۳۸۹ با ” نام نگاه نو” در نگارخانه شهید هژبر ارشاد اسلامی خرم آباد برگزار کرد. پس از آن برای سکونت به اصفهان رفت و عکاسی را دوباره آغاز کرد. عکس های او در جشنواره عکاسی” اصفهان زیبا ” به عنوان عکس منتخب برگزیده شد و در جشنواره عکس شهر*۱۰ موفق به رتبه نخست شد.

برای این هنرمند خرم آبادی آرزوی موفقیت می کنیم. 

منبع:سایت خبری لهور 

گزارش:علی کاظمیان 

سفر به سرزمین وحی/حج عمره

تیر ماه سال ۸۴ بود و من 26 ساله بودم  که دلم هوایه سرزمین وحی و خانه رسول اکرم (ص) را کرده بود این موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و ایشان که شرایط روحی من را برای درگذشت خواهرم میدانست  با رفتن من موافقت کرد و در همون ماه برای عمره مفرده ثبت نام کردم .آن زمان متقاضی عمره مفرده اینقدر زیاد نبود و اردیبهشت سال ۸۵ فورا نوبت اعزام من گردید...من که سر از پا نمی شناختم به کاروانی که نزدیک ترین اعزام را داشت مراجعه کردم نام آن کاروان هجرت بود و مدیریت آنرا آقای وحیدی انجام میداد... 

متاسفانه اونموقع زیاد به سفرنامه نویسی اهمیت نمیدادم و الان بعد از تقریبا ۷ سال خاطرات روز به روز آن سفر را به  یاد ندارم ... 

شب با بدرقه خانواده ام ؛ اقوام و چند تن از دوستان راهی تهران شدیم برای اعزام به فرودگاه مهر آباد و حدودا ۱۱ صبح تهران را به مقصد جده ترک نمودیم پرواز حدود سه ساعت به طول انجامید و ما حدود ساعت 2 در شهر جده بودیم بعد از گذر از پلیس سختگیر فرودگاه جده سوار اتوبوس شدیم و به سوی مدینه منوره به راه افتادیم فاصله جده تا مدینه با توقف حدود ۷ ساعت بود ...با ورود به مدینه انگار که به بهشت روی زمین پا گذاشته بودم شهر پیغمبر خانه حضرت زهرا (س)زیارت قبور ائمه بقیع و ام البنین مادر حضرت عباس...  

بعد از انتقال به هتل که رتاج المدینه نام داشت تقسیم اتاق شد و من با یه بنده خدا که نمیخوام اسمش را بیاورم هم اتاق شدم و فردای آنروز به خاطر مسائل و تضاد فرهنگی به مدیر کاروان آقای حقی پور پناه بردم و هم اتاق ایشان شدم... 

صبح روزی که به زیارت مسجد النبی و ائمه بقیع رفتیم را هیچوقت فراموش نمیکنم اشک شوق همراه با حسی زیبا همه زائران را گرفته بود اما پلیس سعودی اجازه خواندن روضه و مداحی را نمیداد.اونموقع من دوربین دیجیتال نداشتم و باید با 36 قطعه عکس سر می کردم؛ به خاطر همین عکس زیادی از اونجا ندارم البته ماموران امنیتی هم خیلی به گرفتن عکس حساس بودند... 

در این سفر برای من دونقطه عطف وجود داشت یکی آشنا شدن با دو دوست عزیز بنام آقایان عزیزی و یار احمدی و دوم وجود پیرزن خمیده ای که من را به یاد مادرم می انداخت و به همین علت تصمیم گرفتم که در انجام اعمال به ایشان کمک کنم(لطفا ذکر این خاطره را به حساب ریا نگذارید)... 

در مدینه هر روز به زیارت میرفتیم و شبها به بازار های خرید. نکته جالب در اینجا بود که ماشینها به صورت مجانی زائران را به فروشگاههای بزرگ میبردند و بر میگردانند و وقتی دلیل این کار را از یکی از انها که فارسی بلد بود پرسیدم توضیح داد که چند تا فروشگاه با هم برای یک جوان بیکار یک ماشین آخرین مدل میخرن و او موظف است که مردم را به فروشگاهها ببرند و در ازای آن حقوق بگیرند که مقداری از حقوق برای قسط ماشین کسر میشود و مابقی برای خودش میماند و بعد از چند سال خودش صاحب ان خودرو میشود...و این سیستم مدیریتی برای من بسیار جالب بود... 

یک روز از 7 روزی را که در مدینه بودیم به زیارت دوره و دیدن مساجد و اماکن مذهبی رفتیم که الان عناوین آن در ذهنم نیست...  

 

مسجد ذوالقبلتین

بعد از 7 روز به مسجد شجره رفتیم و در آنجا محرم شدیم و بعد از نماز مغرب با لباس احرام به سمت مکه به راه افتادیم و حدود 8 ساعتی در راه بودیم تا به هتل رسیدیم و فورا به اتاقها راهنمایی شده و مشغول استراحت شدیم و فردا بعد صرف صبحانه دسته جمعی برای اعمال شهر مکه راهی مسجد الحرام شدیم ... 

 

دیدن کعبه برای اولین بار حال و هوای خاص خودش را داره که امیدوارم نصیب شما دوستان عزیز بشه و طبق گفته روحانی کاروان آقای محمودی بادیدن کعبه 3 آرزو کردیم که تا امروز همه آنها برآورده شده اند و از آینده کسی با خبر نیست...هتل مکه در خیابان ابراهیم خلیل در زیر پلی به همین نام بود و کیفیت آن از هتل مدینه خیلی پایین تر بود و دلیل آنرا کوهستانی بودن شهر مکه و تراکم ساختمانها و کوچک بودن آنها عنوان شد... 

در مکه هم یک روز به زیارت دوره رفتیم و منا و عرفات و رمی جمرات را از نزدیک بازدید کردیم و غبطه به حال افرادی که به حج تمتع میروند خوردیم... 

 

بعد از 7 روز صبح ساعت 10 از مکه راهی جده شدیم و با اندکی تاخیر به تهران برگشتیم و از آنجا هم به سمت خرم آباد... 

به دلیل خطرهای جاده اجازه ندادم که برادرم یا دوستانم به تهران بیایند و حدود ساعت 4 صبح به خرم آباد رسیدیم که برادرم زحمت کشیده بود و به استقبال من آمده بود...و با ورود به خانه و در آغوش کشیدن پدر و مادرم خدا را شکر کردم که زیارتی سالم و بی خطر نصیب من نمود...و در آخر جا داره که اشاره کنم که من سنت شکنی کردم و  هیچ ولیمه و غذایی به کسی ندادم تا هم به زیارت رفته باشم و هم اسراف نکرده باشم که این موضوع با تشویق و سرزنش اطرافیانم روبرو شدم...  

 

ورودی مسجد الحرام 

 

موزه نیروی دریایی انزلی

 

ضلع جنوبی موزه 

 

سکان کشتی 

 

عکسهای مربوط به سازماندهی ارتش از سالهای ۱۳۰۰ به بعد 

 

هدایای امپراطور چین به رضا خان 

بقیه عکسها در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...