باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

گفتگو با اعظم مرادی- بانوی مستندساز و هنرمند لرستانی

“لهور”/اعظم مرادی؛ متولد اسفند ۱۳۵۸ ، با حضور فعال خود در عرصه ی مستندسازی، و نگاه انسانی و عاطفی نسبت به بن مایه های غنی فرهنگ قومی و آیینی، توجه به میراث گران بهای فرهنگ قومی و عشق و الفت با طبیعت زیبای لرستان، نگاهی در افق های دوردست جهت دست یابی به رشد و ارتقای فرهنگی جامعه و مجیط پیرامون خود دارد. این بانوی هنرمند و توانمند لرستانی تاکنون ۱۶ فیلم مستند در کارنامه ی هنری خود به ثبت رسانده است که همه نشان از دغدغه های اجتماعی و فرهنگی وی داشته و هنری که ایشان را در این راه مصمم نموده است.آن چه می خوانید حاصل نشستی صمیمی است که با وی داشته ایم:
آثار:
- میان تاریکی، ۱۳۸۲(انجمن سینمای جوانان ایران، دفتر خرم آباد )، نگاهی به معضلات اجتماعی و مشکلات اخلاقی
در خانواده ها ، حضور در جشنواره منطقه ای نگاه دوم، داستانی با موضوعی واقعی
- چهل سرود ، ۱۳۸۳(انجمن سینمای جوانان ایران– دفتر خرم آباد )، مستند داستانی با موضوع بومی در ارتباط با فال چهل سرود که در فرهنگ لرستان رواج بسیاری دارد.
کسب رتبه نخست در هفتمین جشنواره ی منطقه ای سینمای جوان، در بخش چشم انداز سرزمین زیبای من
- یاران کوچک، ۱۳۸۳ ، (حوزه هنری استان لرستان )، مستندی با نگاه به کودکان در روز عاشوراحضور در جشنواره آیین های عاشورایی لرستان
- روز دعا،۱۳۸۳ ( انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر خرم آباد )، مستندی با تصویر و موسیقی درباره ی مراسم چهل منبر در لرستان
کسب رتبه نخست در بخش نماهنگ جشنواره آیین های عاشورایی لرستان
- طلای کثیف، ۱۳۸۴ ( صدا و سیمای شبکه استانی افلاک با مشارکت محیط زیست لرستان)، مستندی درباره باریافت و استفاده ی مجدد از مواد دور ریختنی
- عصر طلایی،۱۳۸۵ ( صدا و سیمای شبکه استانی لرستان)،مستندی تاریخی درباره ی مفرغ لرستان کسب امتیاز بالا و پیوستن به آثار فاخر سیمای استان ها،دریافت جایزه در هشتمین جشتواره منطقه ای سینمای جوانان منطقه ۳ کشور
- صدای آب، ۱۳۸۵ ( اداره کل حفاظت محیط زیست لرستان )،مستندی درباره ی آب
- ردپا، ۱۳۸۵ (ا نجمن سینمای جوانان ایران– دفترخرم آباد )داستانی انیمیشن–،داستان دو دست که با هم دوست هستند اما برای رسیدن به موفقیت به هم دیگر خیانت می کنند
- مهر خاموش، ۱۳۸۶ (انجمن سینمای جوانان ایران )، مستند داستانی،درباره ی کودکی معلول که محتاج مهر مادری است حضور در چهارمین جشنواره فیلم کوثر
- سقاخانه، ۱۳۸۶ (انجمن سینمای جوانان ایران )، داستانی، دختربچه ای که در بازی های خود سقاخانه را بازسازی می کند.
- سارا، ۱۳۸۶ ( نهضت سواد آموزی لرستان )، داستانی، درباره خانمی روستایی که برای باسواد شدن می کوشد
- ترنم طبیعت، ۱۳۸۷ ( اداره کل محیط زیست لرستان)، مستند، درباره آبشارهای استان لرستان
- نغمه های دست،۱۳۸۷ ( انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر خرم آباد )، مستند داستانی، درباره سیر تحول پشم تا صنایع دستی مختلف استان
حضور در سی نهمین جشنواره بین المللی فیلم رشد
- ماشته، ۱۳۸۸ ( صدا و سیمای مرکز لرستان )، مستندی درباره دست بافته ی بومی استان کسب امتیاز بالا و پیوستن به آثار فاخر سیمای استان ها
- مادران سرزمین من، ۱۳۹۰ ( صدا و سیمای مرکز لرستان )، مستندی درباره پوشش زنان لر در گذشته، از مجموعه تولیدات فاخر سیمای استان ها
- نفس های جنگل،۱۳۹۱ ( صدا و سیمای مرکز لرستان)، مستندی درباره
از خروجی این مستند، “اشک ها و لبخندهای زاگرس” می باشدکه به صورت کلیپ تصویری ازتخریبات و زیبایی های جنگل های زاگرس سخن می گوید.
——————– 


- حضورتان در عرصه ی هنر فیلم سازی از کجاآغاز و تا به حال چه آثاری ساخته اید؟از سال ۸۳ به صورت غیر حرفه ای شروع به کار کرده ام در ابتدا با فیلم کوتاه نماهنگ داستانی و مستند را در سینمای جوان تجربه کردم .سینمای جوان اساتیدی داشت که خیلی جوانان را حمایت می کردند و با آن ها همراه بودند.از سال ۸۴ با “طلای کثیف” وارد صدا و سیما شدم .”عصر طلایی” را با موضوع مفرغ و ماشته ساختم که مستند ماشته امتیاز خوبی به دست آورد.بعد از عصر طلائی با دو کار که در خور تعریف نبوده و به صورت سفارشی ساخته شدند به کار خود ادامه دادم. بعد از آن “نفس های جنگل” ساخته شد . موضوع نفس های جنگل در راستای معرفی جنگل های استان و عوامل تخریب آن ها بود.در فاصله ی ساخت نفس های جنگل یک کار کوتاه تحت عنوان “اشک ها و لبخندهای زاگرس” که باز راجع به دردهای زاگرس و نابودی جنگل ها بود که بازتاب خوبی داشت .در حال حاضر کار جدیدم یک مستند است به نام “برای سرزمینم” که جریان یک محیط بان جوان است که به جنگ می رود و مفقودالاثر می شود و همه فکر می کنند که شهید شده اما وقتی بر می گردد همه متوجه می شوند که این طور نبوده و مجددن به شغل پر مخاطره ی محیط بانی مشغول می شو.د محیط بانی، که ما او را سوژه قرار داده و اشاره به گذشته او داریم اما با یک مونتاژ موازی جلو رفته و تا آخر داستان متوجه نمی شویم که این محیط بان همان است که داریم گذشته ی زندگی او را نشان می دهیم .در کنار این مسنتد هدف اصلی این است که شغل محیط بانی را به جامعه معرفی کنیم. سختی ها و دغدغه های این شغل و دوری از خانواده و مأموریت او از ازنا تا گهر در این فیلم به تصویر کشیده می شود .
کار دیگری که در دست اقدام داشته و انتظار می رود که حمایت صدا و سیما موجب ساخت آن شود وگرنه به صورت شخصی به آن می پردازیم. کار “طبیعت” است که راجع به سبد بافی در گذشته است و چگونگی استفاده درست مردم از طبیعت. این فیلم، با همه ی کارهایم متفاوت است و دوست دارم در یک مسیر مشخص نباشم ولی کار طبیعت را همیشه در کنار کارهایم می گذارم.
-شغل دراداره ی محیط زیست باعث خلق آثارتان شده یا کارهنری در مورد طبیعت باعث جذب شما در سازمان محیط زیست گردیده؟
من از سال ۷۸ در محیط زیست مشغول به کار شدم و آن موقع ۱۸ سال سن داشتم و تا یکی دو سال اخیر حتی همکارانم از فعالیت های من بی خبر بودند و بیشتر در مسیر میراث فرهنگی کار می کردم.
- نقش همسرتان به عنوان همکار هنری شما در کارهای تان چه گونه بوده است؟
آقای ترابی یکی دو سال اول که از سینمای جوان شروع به کار کردم به عنوان تصویر بردار به من کمک می کرد و سال های بعد که ازدواج کردیم و کارهامان جدی تر شد ابتدا به عنوان تصویر بردار و حالا به عنوان تهیه کننده در کنار من است.
-چالش های موجود در کار شما چه بود؟
نوع نگاهی که به جلو رفتیم تبلیغاتی نبود و انتفادی بود و باعث شده که زیاد حمایت نشویم ولی مدیرکل محترم سازمان محیط زیست استان جناب مهندس بازگیر، به خاطر نگاه عمیق شان ما را حمایت می کردند و به خاطر نگاه انتقادی فیلم موجب نشد که از حمایت ایشان بی بهره بمانیم. ضمن این که تأکیدات و راهکارهای خاص خود را داشتند.

-چشم انداز آینده تان نسبت به ادامه ی فعالیت های هنری چیست؟
تصمیم دارم این بار اگر مورد حمایت واقع شوم، به بحث شکار بپردازم.
- و سخن نهایی؟یک فیلم ساز دنبال ذهن آزاد است. دوست دارد به دغدغه های جامعه ی و چیزهایی که موجب فرهنگ سازی در همه ی عرصه ها بپردازد. یک فیلم ساز آزاد، به دنبال کار سفارشی نمی رود. او باید در انتخاب سوژه آزاد باشد. مشکل همه سوژه است و بودجه های ما با بودجه های سراسری خیلی تفاوت دارد. بودجه کم باعث می شود محدودیت ایجاد گردد و تجهیزات و عوامل حرفه ای استفاده نشود…. 

 

 

 

مصاحبه:علی کاظمیان 

منبع: لهور

نظرات 22 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 http://na-bakhshoode2.blogfa.com



سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت .
وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست .
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد…
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند،
زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !!!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند،
اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!!
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد .
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند،
بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود !!!
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است
تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد.
(( پائولوکوئیلو ))

سلام رضا جان سپاس از کامنت زیبایت

دخترزاگرس دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:52 http://www.parichehr88.blogfa.com

سلام ممنونم از انتشار زندگی نامه و کارنامه ی فعالیت های خانم مرادی ...خیلی دوست دارم کارهای ایشان را ببینم از دوستان تعریفشان را شنیده ام بخصوص موضوع مورد انتخابشان شکار....و ببینم این مستند به چه شکل خواهد بود چیزی که با هویت مااز دوران های دور آمیخته شده است...به نظر من کار پسندیده ای است که اینطور به انتشار این موضوعا می پردازید و البته با ذکر منابع...چون من مخاطب وبگله شما هستم شاید هیچ وقت به این نشریه اینترنتی سر نمیزدم و از زندگی نامه و فعالیت های این دوست عزیز با خبر نمیشدم....ممنونم .

سلام آبجی ممنونم از لطفتون من یه دونه از آثار ایشون را در سیستمم دارم انشاالله اگه اومدی بهت نشون میدم ...شکار هم در این دوران هکه همه چی صنعتی شده منسوخ گشته و احتمالا ایشون هم به همین دلیل می خواهند به این موضوع اشاره کنند...شاد باشی و سلامت

یاسی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:11 http://lilac7.blogfa.com

سلام جناب کاظمیان
حال شما؟
ممنون از زحمتی که کشیدید
خیلی جالب بود

سلام دوست عزیز ممنونم از لطفتون شاد باشید و سلامت

یاسی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:14 http://lilac7.blogfa.com

بازم سلام جناب کاظمیان
اختیار دارید
نفرمایید
این چه حرفیه؟
کدوم حرفتون؟ گمان نکنم حرفی زده باشید که باعث ناراحتی من شده باشه
من به داشتن دوستی چون شما افتخار میکنم و تمام حرفاتون برام خوشاینده
پوزشم رو بابت تاخیرم بپذیرید
اینروزها حجم کاریم یه کم زیاد شده
امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید

سلام دوست عزیز ممنونم از لطفتون گفتم نکنه کامنتم سو تفاهم ایجاد کرده باشه ...اختیار دارین شما ببخشید اگه من دیر سر میزنم شا هم همینطور تعطیلات خوش بگذره...شاد باشید و سلامت

امیر بهلولی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:21 http://amir-dastan.blogfa.com

سلام علی آقا عزیز
لذت بردم - ممنون از شما که ترتیب این گزارش خوب رو دادید
از صمیم قلب برای خانم مرادی بزرگوار توفیق موفقیت بیش از این را از خدا متعال خواهانم.

سلام امیر جان ممنونم از لطفت ...انشاالله

اعظم مرادی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:57 http://sayarehvenuss.blogfa.com/

سلام آقای کاظمیان بزرگوار
اگر امروز سختیهای راه برایم آسان است
اگر امروز به نگاه فردایم امید بسته ام
اگر امروز آرامم از تنش هایی که گذشت
به حمایت ها و مهربانیهای برادری همچون شما و همسر مهربانتان دلگرمم

سلام خواهر عزیز.دوستی و آشنایی با شما برای من افتخار بزرگیه و امیدوارم که در تمامی مراحل زندگی موفق باشید...

رضا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:22 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سردرگمی زنان :
پدر: برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن !
شوهر: فکر کردی خونه باباته که هر غلطی خواستی بکنی؟
لطفا مسئولین رسیدگی کنن! پس ما کی و کجا غلطامونو بکنیم؟!



کل خونوادمون نشسته بودن، داییم بهم گفت: تو خیلی دلقکی، باید بجای میمون تو رو میفرستادن فضا!

منم یه کم اندیشه کردم و گفتم: حلال زاده به داییش می ره!

یه سکوت خاصی همه جارو گرفت اون لحظه

.

.

.

با یکی ۴۲۰ تا دوست مشترک دارم، کار از اَد مَد گذشته!

باید بنده خدا رو ناهاری شامی چیزی دعوت کنم منزل. خیلی آشناس مِثل اینکه

.

.

.

مامان بزرگمو بردن رادیولوژی

اومده می گه خیلی خوب بود، خوب شدم!


.

.

.

یعنی اونقدری که منتظر اومدن گوجه سبزم، منتظر نیمه گمشدم نیستم

.

.

.

تذکر جدی به عیدی بگیران:

عیدی خود را در جیب خود نگه دارید.

ما هنوز سر اون عیدی هایی که ازمون می گرفتن و می رفتن واسمون حساب بانکی باز می کردن،

اما هیچ وقت نمی دیدیمشون با خانوادمون درگیریم!

.

.

.

وقتی چهل سالگی رو رد می کنی، تنها دلخوشیت اینه که دیگه جوونمرگ نمی شی!

.

.

.

طرف اسم پروفایلشو گذاشته نیما یوشیج

بعد تو یه گروهی کامنت گذاشته، یه دختره زیرش نوشته

وای آقای یوشیج من شیفته شعراتونم می تونم ببینمتون؟!

.

.

.

مگسی که الان هنوز زنده س رو کاری نداشته باشین او الان یه قهرمانه که تا آخر اسفند هنوز زنده مونده

.

.

.

اینایی که می گن شب ها نباید چیزی خورد، چرت می کن

اگه نمی شه پس یخچال چرا چراغ داره؟

سپاس رضا جان خیلی با مزه بود

آتوسا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 http://www.atosa63.blogfa.com

سلام داداش علی..سالگرد ازدواجتون رو تبریک میگم..امیدوارم همیشه شاد و سرزنده باشی..و ممنون از مصاحبه ی عالیتون و توجه به بانوهای لرستانی..

سلام ابجی عزیز ممنونم از لطفی که به من داری شرمنده کردی شاد باشی و سلامت

نوای بروجرد - موسوی زاده پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:26 http://navayeborujerd.blogfa.com

سلام آقای کاظمی عزیزم
از من ناراحت شدی که احوالی نمی پرسی ؟

سلام جناب موسوی ما ارادت داریم شرمنده من سفر بودم و دیشب برگشتم حتمن خدمت میرسم و سفرنامه را هم خواهم نوشت شاد باشید و سلامت

فاطمه پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:54 http://www.banoyedey22.blogfa.com/

سلام دوست گرامی
عصر روز چنج شنبه تان بخیرو خوشی
از شما سپاسگزارم که باعث اشنایی ما با بانوی مستند ساز خانم مرادی شدید .وبرای ایشان ارزوی موفقیت می کنم .
واز شما هم تشکر می کنم مثل همیشه مطالبتون جالب و خوندنیه
تندرست دلشاد باشید ایام به کام .

سلام دوست عزیز منم از شما ممنونم که با دقت مطالب را پیگیری میکنید...امیدوارم همواره شاد باشید و سلامت

چقد سخته جدا بودن پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:55 http://somaye1983.blogfa.com/

تویی هم مصطفی و هم محمد تو را در آسمان نامند احمد
تو کانون صفا مرد یقینی تو عین رحمه للعالمینی
عید مبعث مبارک باد

سلام ...عید شما هم مبارک

رضا جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

عید بر شما مبارک

وقتی فهمیدم هوا آلوده است تصمیم گرفتم یه کاری کنم بلکه بارون بیاد

این بود که به خودم گفتم بهتره که ماشینم رو ببرم کارواش!

آخه هر وقت ماشینم رومی شورم بلافاصله بارون می گیره

.

.

.

تو عید میوه ها گرون می شه، قدر خودتو بدون گلابی

.

.

.

نمی دوم چرا هر وقت من کلید موفقیت رو پیدا می کنم یه نفر قفل رو عوض می کنه

.

.

.

اونقدر که ذرت مکزیکی توی ایران اشتغالزایی کرد، تو خود مکزیک نکرد

.

.

.

چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست می کنی خودش بچرخه و بگه:

اینجام … اینجام … اینجام نپخته!

.

.

.


چیه شلوغ کردین که پراید گرونه؟ کی گفته؟ هیچ می دونید پراید از پسته ارزونتره؟

می گی نه نگاه کن

فرض کن قیمت پراید ۲۰ میلیون تومان، وزن پراید حدودا ۸۷۰ کیلو گرم،

پراید کیلویی حدود ۲۳ هزار تومان، پسته کیلو ۶۰ هزار تومان!

.

.

.

سال دیگه تابستون اگه هندونه و خربزه گیرتون اومد بخورین، ولی تخمه هاش رو دور نریزین.

نگه دارین واسه آجیل شب عید

.

.

.

نخ دندون اورال بی، ۱۷ هزار تومن!

آدم با این نخ غذای لای دندونش رو پاک نمی کنه، باهاش لباس می دوزه، می ره عروسی

سلام و سپاس رضا جان

سپهوند جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 http://saeideh1358.blogfa.com

عید رسول دو سرا آمده
منجی عالم ز حرا آمده
سیّد افلاک سلام علیک
خواجة لولاک سلام علیک
بعثت رسول اکرم مبارک

سلام دوست عزیز این روز بزرگ بر شما هم مبارک

سرای اندیشه جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:22 http://saraeandehe.blogfa.com/

سلام
موفق باشند

سلام تشکر از شما

رضا شکاری شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:21 http://remele.blogfa.com

درود بر جناب کاظمیان عزیز
جسارتا انتقادی به عقاید حضرتعالی در باب منسوخ گشتن شکار داشتم.
آن چه از گفته شما برداشت می شود. در مورد مادی بودن مبحث شکار بله صحیح است. امروزه هر کسی شکار را بعنوان تامین گوشت ببیند.شکارچی که بلکه بنظر انسان هم نیست.
اما نگاه ورزشی به مقوله شکار ... امروزه در جوامع پیشرفته کاملا جا افتاده و حلال مشکلات عدیده ای همچون : حفظ حیات وحش - ایجاد شور و نشاط در مردم- تربیت انسانی - درآمد زایی - جذب توریست- و ... و ... بسیاری از دیگر نکات است.
مایل بودید بفرمایید تا حضورتان درس پس دهم.
با احترام

سلام اقا رضای عزیز شاید باورتان نشه من خودم عاشق تجهیزات شکار و تمام اقلام اونم ولی تا به حال نتونستم یه گنجشک را هم بزنم ولی در کل اگه نظر من را میخواهید با گرفتن جان موجودی دیگه مخالفم اونم واسه ورزش یا مواردی دیگه ...عکسهای هم که در فضای مجازی از شکار حیوانات دیدم ناراحتی مرا از این موضوع بیشتر کرد.از انتقاد شما ممنونم امیدوارم همواره شاد باشید و سلامت

رضا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:05 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

فهم من از عشق
همین مفهوم دست یافتنی نگاه های ساده بود
دیگر نمی دانستم
شرط آن است که کوه ها را باید بر کَنم
از کوره راه ها بگذرم
و در جنگی نابرابر
قافیه را به اقبالِ نداشته ام ببازم

---
علیرضا باقی
__________________________


از چوپان پیری پرسیدند چه خبر...؟
با لحن تلخی گفت !
گرگ شد آن بره ای که نوازشش میکردم...

__________________________

به سلامتیه همه اونایی که
اگه قلبشونو میدن به کسی
دیگه پسش نمیگیرن...

__________________________


هر از گاهی باید واسه آروم شدن، نشست یه گوشه، بغض کرد و بلند بلند سیگار کشید...!

__________________________


او که می‌رود نمیفهمد! اما او که بدرقه می‌کند خوب می‌داند که کاسه‌ی آب معجزه نمی‌کند!

__________________________


این جمله را هرگز فراموش نکن! برای دوستت دارم بعضی ها، مرسی هم زیاد است!


__________________________

برای قدکشیدنت خیلی
کوتاه آمدم

__________________________

اگر آزادی همزاد وفاداری نباشد دنیا
طویله می شود…

__________________________


ناراحت شدن از حقیقت بهتر از
تسکین یافتن با یک دروغ است !

__________________________

نمـیـذاشـــــتـم دلــــم رو بــبــری !!!
اگــر مـیدونستــم زنــدگــی بعـــد از تـــو
چـقــــــــــــــــدر دِل مـیخـــواهـد !!!

__________________________




هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !

__________________________


صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .


__________________________


کاش میدانستی
همیشه کسی که سکوت میکند رضایت ندارد
شاید منتظر حرفی دیگر است...

__________________________


من دلم گرم تو بود
تو سرت گرم دلم …

__________________________

گرگها همیشه زوزه نمیکشن
گاهی میگن دوستت دارم عشقم...

سپاس رضا جان

رضا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:13 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام علی جان

خوبی؟
هر چیزی اگه درست استفاده بشه خیلی خوبه
حتی پول
انشالله که همیشه جیبت پر پول باشه تا مرتب بری بانه و برگردی

سلام رضا جان.آمین .منم با ما موافقم

هادی یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 http://donyaeshirenma.blogfa.com/

سلام و سپاس از شما علی آقای بزرگوار که خود را در غم از دست دادن پدر بزرگ بنده شریک دانستید امید دارم هم ایشان مورد عنایت و رحمت خداوند قرار بگیرند و هم آرزومندم که شما بزرگوار و خانواده محترمتان در سلامتی و تندرستی کامل به سر برده و عاقبت به خیری را برای شما از خداوند متعال خواستارم
به امید فردایی روشنتر از امروز برای شما...بدرود

سلام هادی جان .یک بار دیگه بهت تسلیت میگم و امیدوارم همواره شاد باشی و سلامت

رضا یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

از یه جایی به بعد آدم دیگه
دوست نداره همه چی درست بشه !
دوست داره همه چی تموم بشه . . .

__________________________


باز یا بسته . . .
چه فرق می کند ؟
پنجره ؛ زخم ِ همیشگی ِ دیوار است . . .

__________________________


یک بار ، یک بار و فقط یک بار
می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد
عاشق اندیشه ، عاشق وطن
عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار …
بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست !


__________________________


حق من از تو رهایی و تنهایی بود ،
خدا داند حق دیگری را چه خواهی داد …

__________________________


رفتن بهانه نمی خواهد ، بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست !


__________________________


میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد …!

هـیچ وقت با کـسی که دوسش داری ، طـولانی "قـَهر" نـکن
چـونـ بی تـو زندگی کـردن رو یاد می گـیره.!!!
کاش حـداقل باهات قهـر بودم تا بهونه ای می بـود
تا به نـبودنت عـادَت کنـمـ . . .

__________________________


قتی یه نفری رو سر کار میذاری به این فکر نکن که تو چه قدر زرنگ بودی به این فکر کن که اون چه قدر به تو اعتماد داشته...


__________________________



دلم تنگ شده برای دوستت دارم هایت
میدانم دروغ بود
برای دروغ هایت دلم تنگ شده
میبینی؟
راست گفتن رو از دلم یاد نگرفتی
ولی دلم دروغ گفتن هایت رو یاد گرفت
آره کاش عاشق شدن رو همه از دل یاد میگرفتن...

سلام و سپاس رضا جان

پریسا خانوم چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:27 http://parisa-benevis.blogfa.com/

آغوشت علم را زیر سوال می برد...!

آنقدر آرامم می کند که

هیچ مسکنی جایش را نمی گیرد...!!!!.


همیشه به کسی تکیه کنید که به کسی تکیه نکرده باشد
و او کسی نیست غیر از خدا
سخنی از “کاترین پاندر”


چه زود سهم روزهـــــای خوبی
” یـادش بـخیـر ” مـی شــــــود …


عصبانی مباش زیرا مرد عصبانی مانند آتش است که در بیشه برافروزد و تر و خشک را با هم بسوزاند

کوروش بزرگ



خاکی خاکی ام..
چنان زمین خوردم که..
که تمام عمرباید خودرا بتکانم


بهِـ بَعضـے بـآیَد گُفتـــــ

اَگهـِ تـُو رُوتــــ مےخَـندَمــ وآسهِـ اینهـ کِهـ نِمـے خوآم تـُو رُوتـــ بـآلـآ بیـآرَمــ

اینــُو بـــِفَهمـــ ..!


ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ"ﭼﻮﺏ ﺧﺪﺍ"ﺗﺮﺳﻮﻧﺪﻧﻤﻮﻥ

ﻭﻟﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ"ﺑﻮﺱ ﺧﺪﺍ"

ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻣﻮﻥ ﻧﮑﺮﺩﻩ!!!

ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ


هیــچکس نمی داند
وقتی دلتـنگ می شوی؛
وزن یک "آه" چقدر است


به یاد کسی که....
دیگه بهش زنگ نمیزنم...ولی اگه بفهمم گوشیش خاموشه....دق میکنم...

آنــ چـه را آرزو دارے ،

یــاد داشـت کُنــ ...

شایَد کـه فـَـردایتـــ ،

یــادَتـــ بـِــرَوَد ...

که آن چه اِمروز دارے ،

آرزوے دیروزَت اَست ...



گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ...
گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم ...
اما دلــــــــــی را دفن نکنم ... !
گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم
اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس ... !
خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم
با چشمهـــــــــای کور ، اما خوابی را پرپر نکنم ... !
کلاغی باشم که قار قار کنم
پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم ..


مى کوشم غــــم هایم را غــــرق کنم؛
ولــى ...
افسوس که آنهـا هـم یاد گرفته اند شــنا کنند.


نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!!!

سلام ...سپاس از کامنت زیبایتان

پریسا خانوم چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:22 http://parisa-benevis.blogfa.com/

اشکال ما آدمها این است که هر کدام به روش خود یکدیگر را دوست داریم،
گاهی ظالمانه،
گاهی خودخواهانه،
گاهی مغرورانه،
گاهی مالکانه
و نیز گاهی عمیقا" عاشقانه ...
و چقدر در راه و روشهای خود در نهایت دوست داشتن قلب یک دیگر را می شکنیم
و احساس یکدیگر را جریحه دار میکنیم.
وقتی پای رفتن پیش می آید تازه به این فکر می افتیم که کجای کار ما اشتباه بود!
رفتن همیشه با یک خداحافظی اتفاق نمی افتد.
گاهی رفتن در انبوهی از ماندن و بودن است.


ممنون که سر زدید سرافرازم کردید

سلام و سپاس از کامنت زیبایتان...وظیفه ام را انجام داده ام...شاد باشید و سلامت

داریوش ملک پور پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:46

سلام علی جان ... ببخشید کمی دیر به دیر خدمت میرسم توی این انتخابات کمی سرم شلوغ بود ولی همواره در خاطرم جریان داری عین رودخانه ایی زلال ... سلام رسان حقیر باش

سلام عمو داریوش عزیز امیدوارم که همیشه کارتان پر رونق باشه...ما خیلی دوست داریم...شاد باشی و سلامت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد