باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

نظر سنجی/خانه سالمندان خوب یا بد

سلام به همه دوستان عزیزم روز جمعه که به لطف آقای عبدالرضا قاسمی همه دوستان در سرای سالمندان جمع شدند؛ حال و هوای خاصی به محیط آنجا بخشیده شده بود همگی همدل و همصدا برای شاد کردن دل سالمندان عزیز دور هم جمع شده بودند زن و مرد عین اعضای یک خانواده دور جوانان دیروز می چرخیدند و به دردو دل این عزیزان گوش میدادند.ولی نکته ای که برای من جالب بود تفاوت نظر افراد در باره سرای سالمندان بود و هر کسی یک نظر داشت عده ای موافق و عده ای مخالف ...مسئولان سرای سالمندان شهر ما هیچ گونه کاری را از این عزیزان دریغ نمی کنند در اینجا طی هفته سالمندان ویزیت میشوند امکانات رفاهی و محیطی خوبی دارن و از نظر تغذیه ام کاملا تامین هستند البته همگی اینها به لطف آقای صدیق موسس این سرا است که با هزینه شخصی خود دهها کار خیر در شهر انجام داده است. حال قصد داشتم نظر شما دوستان را هم طی سه سئوال بدانم اول آیا با فلسفه خانه سالمندان موافقید.دوم آیا حاضر هستید والدین خود را در این مکان بگذارید . سوم در آینده حاضرید خودتان با رضایت شخصی به این مکان منتقل شوید. نظر شما دوستان برای من خیلی مهمه به این جهت که در این چند روز بحثهای زیادی با دوستانم داشتم و دوستان معتقد بودند نباید در این ضمینه سیاه نمایی کرد و باید فرهنگ آنرا در جامعه نهادینه کرد و من قصد دارم به یک جمع بندی کلی برسم ... 

ابتدا نظر خودم را  که طی مصاحبه ای با آقای شهرام شرفی هم گفتم بازگو میکنم. این کار برای من قابل هضم نیست .و هیچ وقت والدینم را تحت هیچ گونه شرایطی به سرای سالمندان منتقل نخواهم کرد .ولی اگر خودم به کهولت برسم و ببینم فرزندانم نمیتوانند یا نمی خواهند از من نگه داری کنن به این سرا خواهم رفت ولی بدون رضایت قلبی... منتظر نظر شما عزیزان هستم 

 

عکس:امیر رضا قاسمی 

از تمامی دوستان عزیز عذر میخوام که جواب کامنت ها را نمیدهم.دلیل اصلی اونم اینه که کامتها حالت نظر سنجی دارن و توضیحات کامل و کلی هستند

نظرات 40 + ارسال نظر
بهرام سلاحورزی دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:39 http://bahramsalahvarzi.blogfa.com/

سلام ممنون به خاطر محبتت .
۱ بهترین جای دنیا خانه سالمندان است برای افرادی که در پیر سالی به سر می برند.آنها واپسین سالهای زندگیشان را در کنار خود خودشان می گذرانند. افسوس که ما احساسی با قضیه برخورد می کنیم. در شهر حد اقل باید خانه هایی با گنجایش چند صد نفر احداث شود این خانه ها باید استاندارد جهانی را رعایت کنند هم از نظر ساخت و هم از نظر اداره. ما باید نگاهمان به آینده منطقی باشد.
۲ خودم اگر بمیرم پدرم را به خانه سالمندان نخواهم برد چون اینجا نه خانه است و نه در حد اعتبار سالمندی. ( البته کار آقای صدیق و یارانش در حد ستایش است . )
۳به اهدا اعضاء و رفتن به خانه سالمندان اعتقاد و ایمان دارم و اگر خدای ناخواسته به چنین ایامی برسم دست آنانی که مرا به چنین خانه ای خواهند بردصمیمانه و بگرمی خواهم فشرد.
خواهشم این است که دقت کنید آنچه اینجا و آنجا گفته و خواهم گفت مربوط به روزگار پیر سالی خودم است و نه پدر و مادرم . چشم ها را باید شست و جور دیگر دیدن را باید آموخت.
ما فرزندانمان را به مهد کودک بردیم. خودمان به انها اموختیم بیرون از خانه هم جایی هست. پس این جا را هم باور کنیم . بی تعصب و نگاه احساسی و باز تاکید می کنم فقط برای خودمان

فاطمه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:48 http://deleman91.blogsky.com

سلام برادر گرامی
من حاضرم تا آخر عمر با افتخار کنیزی مادرخودم و پدر ومادر همسرم را داشته باشم ولی حتی لحظه ای وجود نازنینشان را در سرای سالمندان نبینم ولی در مورد خودم از دخترانم انتظاری ندارم ولی از خدا میخواهم اگر قرار است روزی ناتوان شوم که نیاز به سرای سالمندان پیدا کنم سریع مرا به دیار باقی دعوت کند

ونوس دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:50

سلام
اول که با فلسه سرای سالمندان موافقم چرا که خیلی از پدر و مادرهای ما هستن که در کنار خانواده ها هر روز آب می شن و تحقیر میشن ، عده ای هم نه کسی رو دارن و نه جا و مکانی ..
اما با وجود موافقتم با فلسفه سرای سالمندان من تا زمانی که زنده ام اجازه نخواهم داد نه پدر و مادر خودم و نه همسرم دور از خانواده باشن ،اگرچه زندگی کردن دو نسل در کنار همدیگه کار راحتی نیست اما انسان ماندن هم کار آسانی نیست ... سخنی کار اینجاست که فرزندت را بزرگ کرده باشی و در زندگی اش جایی نداشته باشی ...
اما در مورد خودم باید بگم که اصولاً درمورد آینده قضاوتی نمیکنم چون گاهی شرایط به نوعی پیش میره که تو انتظارش رو نداشتی ولی اگه تنها زندگی کردن برام دشوار باشه چرا که نه ...

ناهید دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:53 http://nz54.blogfa.com

سلام .
باز هم از حضورتان در آن مراسم و همراهی ما بسیار سپاس گزارم.

با فلسفه ی وجودی خانه ی سالمندان باید موافق بود چون چاره ای نیست . پدر و مادری که فرزندانشان ب دلایلی آن ها را نگهداری نمی کنند یا پدر و مادری ک خدای ناکرده فرزند دلبندشان را از دست می دهند و ب سن کهولت و ناتوانی می رسند و کسی را هم ندارند یا حتی آن ها ک صاحب فرزندی نمی شوند در کهولت و بعضا بیماری پیرسالی چ باید کنند ؟

پاسخ سوال دوم و سوم منفی است .امیدوارم خداوند این توان را ب من بدهد ک بر روی پاهای خود باشم و منت هیچ کسی را در کهن سالی نکشم . ک نسل آینده بسیار متفاوت با نسل های قبلی و حتی کنونی خواهد بود.

بهاروند دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:58 http://abaharvan.blogfa.com

سلام جناب آقای کاظمیان عزیز:سوالات هر چند تستی هستند و به نظرم مقداری هم تشریح نیاز دارند.
اول که باید خدمت شما عرض کمن فلسفه وجودی خانه سالمندان مربوط به کشور ایران و یا حتی تا جایی که من میدانم به خاورمیانه نیست و این برمیگردد به جنگ جهانی دوم که عده ای بی سرپرست و معلول و مریض بودند که در اروپا مجبور بودند به این منظور خانه ای را تحت خانه مجروحین و بی سرپرستان به وجود آورد که در جای خود بسیار گره گشا و خوب بود کم کم این قضیه به کشورهای دیگر سرایت کرد و در هر صورت جهانی شده و بسیار فراگیر. اما تفاوت آنها با ما در این است که انجمن های مذکور با کمک دولت و خیریه ها افراد ساکن در خانه سالمندان را به دیدن کشور های دیگر میبرند و درواقع تور مسافرتی دارند و تا زمانی که زنده هستند از این امکانات استفاده میکنند. ولی در کشور خودمان بیشتر افرادی که به خانه سالمندان میروند بحث ناتوانی خانواده در نگهداری افراد است که من شخصا با آن مخالفم و بجز در مواری آنهم که برمیگردد به اینکه مثلا زنی در خانه بماند و تنها مردی مثل پسر باشد و نتواند او را تر و خشک کند و بالعکس.
دوم من به هیچ عنوانی حاضر نیستم والدینم در خانه سالمندان زندگی کنند مگر من نباشم.
سوم:آینده را نمی توان پیش بینی کرد و تا جایی که ممکن باشد این کار را نمیکنم امیدوارم کارم به اونجا نکشد و بقول بازماندگان (الحمدلا خدا دش راضی بی) هم شامل حال من بشود.

عبدالرضاقاسمی دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:48 http://abdy2007.blogfa.com/

سلام . نمی خواستم در این بحث شرکت کنم . چون ضرورت این بحث به بلوغ نرسیده و خیلی از ما کلیشه ای و احساسی حرف می زنیم . قطعا" جوابهایی که خواهی گرفت بشکلی است که جوانترها مخالفند و هر چه سن بالاتر می رود نظرات موافق تر خواهد شد .

اول آیا با فلسفه خانه سالمندان موافقید.؟
موافقت یا مخالفت من چیری از اصل موضوع کم نمی کند .بهتر است سوال کنیم چرا خانه سالمندان ساخته می شود ؟ در جواب باید گفت : تغییر و تحولات اقتصادی در زمینه کار، مسکن، درآمدکافی، افزایش هزینه و مصرف و ...../-تغییرات فرهنگی ناشی از دگرگونی فکرها فلسفه ها ارزش ها آداب و رسوم و سنت ها خوش بینی و بد بینی و........./-تغییرات اجتماعی ناشی از برخوردها، روابط، معیارهای اخلاقی، آسایش و رفاه جویی زندکی شهری احساس مسئولیت و........./ -تغییرات خانوادگی به صورت سیستم واحد های محدود زاد و ولد، تنظیم خانواده، میل به آرامش و استقلال و...... و دلایل دیگر ضرورت خانه سالمندان را در عصر کنونی دو چندان می کند . آیا اگر کسی نبود از سالمندان مراقبت کند ، بهترین جا که امکانات بهداشتی ، تغذیه ای و ... را دارد خانه سالمندان نیست ؟ ضمن اینکه پوشاک ؛ غدا و دارو تمام نیازها سالمندان نیست ... آنها هم صحبت می خواهند و مراقبت

دوم آیا حاضر هستید والدین خود را در این مکان بگذارید .؟
در بحث های اجتماعی نباید موضوع را شخصی کرد . چون شرایط خانواده ها متفاوت است . فرضا" ما 7 برادریم و قطعا" شرایط مالی و خانوادگی اجازه نمی دهد که این کار را انجام دهیم . حتی اگر امکانش باشد باید در طراحی خانه هایمان پیش بینی والدین را بکنیم؛ پس تفاوت داریم با خانواده ای که فقط یک فرزند دارد یا اصلا" فرزندی ندارد . شاید شرایط درآمدی ؛ اجازه حضور مستمر همان یک نفر در خانه را نمی دهد . و هزاران دلیل دیگر . مادری همیشه در خانه است و از فرزندش نگهداری می کند ... مادر دیگری قرار است در جایی مشغول بکار شود . فرزندش را به مهد می سپارد آیا او بی عاطفه است ؟ خیر. همان شرایط باعث شده که جگر گوشه اش را به مهد کودک بسپارد ...

سوم در آینده حاضرید خودتان با رضایت شخصی به این مکان منتقل شوید؟
من اختیاری برای تعیین برخی شرایط اعلام شده در سوال اول ندارم . ولی اگر شرایط آینده به شکلی رقم بخورد که فرزندم مجبور به اینکار شود از همین حالا کتبا" تعهد می کنم آسایش آنها را در نظر بگیرم

رضا دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:03 http://jaydari.blogfa.com

سلام علی آقا
چون پرسشنامه‌ای مطرح کردی اول جواب کوتاه میدم:
1- بله
2- خیر
3- بله
توضیح یک: در زندگی برخی خانوداده‌ها مشکلاتی به وجود می‌آید که گاهی جایی مثل خانه سالمندان گزینه‌ای مناسب برای حل و فصل مشکلات و اختلافات می‌باشد. مثلا مردی که وضع مالی مناسبی ندارد، همسرش از یک بیماری صهب‌العلاج رنج می‌برد و باید هر هفته او را برای مداوا به تهران اعزام کند و در این بین پدر یا مادر سالخورده در منزل دارد که نمی‌تواند از او به خوبی نگه‌داری نماید و ممکن است برایش اتفاق ناخوشایندی در تنهایی روی دهد. پس خانه سالمندان مکانی مناسب‌تر برای این پدر یا مادر است
توضیح دو: نوع تربیت من، تقریبا سنتی بوده و در محیط متعصب شهر خرم‌آباد پرورش یافته‌ام. طبیعتاً علاقه به پدر و مادر باعث جلوگیری از این موضوع می‌شود اما همان طور که در بند یک ذکر کردم گاهی از روی ناچاری مجبور می‌شوی بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنی، لذا معتقدم اگر کسی در شرایط خاص، تصمیم درست‌تری نگیرد، چه بسا گناهش افزون باشد. در همان مثال شماره یک اگر نتوانی از پدر و مادر پیرت در منزل به خوبی نگه داری کنی، چه بسا باعث کوتاه شدن عمر آن‌ها کم‌تر از مقرری خداوند متعال شده باشی!
توضیح سه: معتقدم هیچ گاه نباید سربار کسی باشم. اگر روزی باعث ناراحتی فرزندانم شوم، با رغبت حضور در چنین محیطی را می‌پذیرم تا هم آن‌ها راحت باشند و هم این که از صحبت و انتقال تجربه با هم سن و سالانم لذت ببرم!

نوای بروجرد - موسوی زاده دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:07 navayeborujerd.blogfa.comhttp://

سلام
- وجود خانه سالمندان لازم است چون بخواهیم یا نخواهیم ، در جامعه همیشه تعدادی سالخورده بی اولاد یا بد اولاد وجود دارند که اگر این خانه های سالمندان هم نباشند ، آنها را باید در بیابانها رها شده دید.
- من پدر و مادر ندارم اما اگر در قید حیات بودند ، هرگز آنها را به خانه سالمندان نمی سپردم و تا پای جان از آنها نگهداری می کردم و در خدمتشان بودم.
- اگر خدای ناخواسته آنقدر عمر کنم که پیر بشوم و قرار باشد کسی از من نگهداری کند و لو اینکه با اشتیاق هم کسی بخواهد مرا نگهداری کند ، با پای خودم به خانه سالمندان می روم ، زیرا از اینکه سربار کسی باشم یا منت کسی را بکشم ، متنفرم.

سایه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:12 http://sayeft68.blogfa.com

سلام وعرض ادب

بسیارجالب بودوازمطالب کاملا موردنیازجامعه که باید فرهنگ سازی گسترده وعمیقی دراین زمینه شکل بگیره.من بااین مراکزبه شرط اینکه خدمات استاندارد بهداشتی ورفاهی ارائه دهند کاملا موافقم.
مادرخانواده همگی متفق القول هستیم که هرزمانی یک یا هردو اولیا ما به دلیل ناتوانی ناشی ازپیری یابیماری نتوانستند زندگی مستقل خودرا اداره کنند حتما ازاین مراکز استفاده کنیم.خودم هم بسیار راغب هستم که سنین پیری خودم رااگر داشته باشم بدون
سوال ازفرزندان احتمالی ام دراین مراکز سپری کنم.من افرادپیر و ناتوانی می بینم که بودنشون درخانواده هم سبب اذیت خودشون و هم موجب ناراحتی اطرافیانه واین روش رااصلا دوست ندارم.

سپهوند دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:32 http://saeideh1358.blogfa.com

سلام آقای کاظمیان به نظر من سرای سالمندان جای بدی نیست ولی اگر کسی بتونه از خانوادش نگهداری کنه خوب بهتره .
من که از فضای خانه سالمندان خیلی خوشم اومده همین الان هم حاضرم منو اونجا بزارن .حداقل یه سری دغدغه ها از قبیل مسکن رو ندرم مردیم تو این آپارتمانهای یک وجبی .

فاطمه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:44 http://www.banoyedey22.blogfa.com/

سلام علی اقا
روزتان سرشار از اسایش و نشاط
در پاسخ سوالات شما عرض کنم که .بطورکلی به شرایط فرهنگی و خانوادگی و نگاه افراد و نوع تربیت و ...خیلی
فاکتور های دیگر بستگی دارد .
1-ولی فکر می کنم وجود خانه سالمندان فی نفسه بد نیست شما کسی را در نظر بگیرید اصلا فرزندی ندارد و یا کسی که در سن پیری از او مراقبت کند ندارد پس به ضرورت وجود همچنین مکانی لازم می گردد .البته وجود چنین اماکنی باید با شرایط و امکانات مناسب شان و شخصیت افراد مسن،یعنی با بهترین امکانات .که حداقل از نظر رفاهی مشکی نداشته باشند .هرچند نیاز عاطفی خیلی مهمه .

2- من به شخصه با پرهیز از شعار زدگی می گویم نه.
چون ادمی هستم شدیدا عاطفی و نمی توانستم والدینم را به خانه سالمندان ببرم همانطوری که پدرخدابیامرزم والدینش را به خانه ما اورد وتا هنگام مرگ با مازندگی کردند .

3- به زمان و شرایط بستگی دارد والان نمی توانم در موردش چیزی بگویم بستگی به شرایط دارد. شاید رفتم

سپاس از اقای کاطمیان بزرگوار
همواره تندرست و شادکام باشید .36915

افسانه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:49

سلام آقای کاظمیان گرامی

خدا اجرتون بده خداوند و پیامبر ما سفارش زیادی کردند که به دیدار یکدیگر بروی و و از احوال همدیگر آگاه شوید خوش به سعادت تون

شما انسان دل رحم و مهربونی هستید . من هم دوست دارم که به خانه سالمندان برم اما باور کنید ازدیدن چشمان منتظر و فکر کردن به فرزندان ناسپاسشون دلم به درد میاره و با دیدن این عزیزان خیلی ناراحت میشم فکر اینکه این عزیزان قبلا برای خود خونه و زندگی و .. داشتند
فرزندان نباید پدر و مادر خود را به خانه سالمندان ببرند این انصاف نیست باور کنید فرزندان برای راحتی خودشون پدر و مادر خود را به خونه سالمندان می برند در حالی که پدر و مادرشان برای بزرگ کردنشون جوانیشان را به پایشان ریختند

شما با سر زدن به این خونه دل این سالمندان عزیز رو خوشحال کردید خدا اجرتون بده برادر

زوشا بیرانوند دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:50

سلام و احترام
سوالات سختی می پرسین جناب کاظمی؟!!!!!

1-موافقم چون گاهی شرایطی پیش میاد و جایی باید باشه برای نگه داری عزیزان....
2- من اگه ده جفت پدر و مارد داشته باشم عمرن به خانه ی سالمندان نمی سپارمشون .
3-اونم دوست ندارم ترجیح میدم پرستاری بگیرم. اما دوست دارم ارتباط خوبی با خانه سالمندان داشته باشم
من گه گاهی میرم سر میزنم بهشون و هر بار دلم به درد میاد می پذیرم واقیعتی به نام خانه ی سالمندان رو اما درک نمی کنم فرزندی پدر و مادرش رو ترد کند و....نمی دونم شاید در موقیعت انها نباشیم بازهم بعید می دونم با هر شرایطی تن به این کار دهم و پدر و مادرم رو به سالمندان بسپارم

یکتا دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:01 http://yektami.blogfa.com/

باسلام.
واقعا خودم هم نمیدونم خانه سالمندان خوبه یا بده.ام مطمئنم رنگ شادی نداره.یعنی سیاه نیست اما خاکستریه.شاید اگه شما هم اونروز کمی با اون سالمندان همکلام میشدید منظور منو بهتر میفهمیدید.به قول استاد رئوف شاید خانه سالمندان مثه مهدها باید جا بیفته ولی یادمون نره اون کودکا شبها بر بالین پدر و مادر و کنار خانواده ان.تجربه ثابت کرده خانواده حتی بدترینش امنترین و بهترین جا برای افراد ضعیفه.این تنها یک نظر شخصیه اما از اون دید میگم که هم پدر بزرگم و مادربزرگ همسرم رو خودمون نگهداری کردیم تو بدترین شرایط اما حاضر نشدیم حتی یک دقیقه به این فکر کنیم اونا رو جایی بسپاریم.
دوم اینکه اگه قرار باشه روزی پدر یا مادرم رو به خانه سالمندان بسپارم اول یک ساعت روی آتیش راه میرم اگه اونو تونستم پدر و مادرمو میسپارم خونه سالمندان به خصوص بااااا بامووووو.پدر مساوی با قلب هر دختریه.
( حالا باباهایی که دختر ندارن حسودی کنن)
اینکه خودم بخام برم خانه سالمندان بسته به شرایط ان زمان داره اما اصلا دوست ندارم چون اون دیوارها حس زندان رو بهم داده بود.
ببخشید که اگر تماما احساسی بود نظراتم اما گاهی احساس رو بر عقل ترجیح میدم.

اسدالله آزادبخت دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:35 http://www.laksoroodeh.blogfa.com

سلام
ما زاگرس نشینان مردمانی عاطفی هستیم که نگاه مهربانانه ی پدرومادررا باهیچ لذتی عوض نمیکنیم . عاطفه واحساس هنوز برخشت خشت دیواره های این دیارخودنمایی میکندوگام های خسته ی پدران هنوز درپیچ وخم کوچه ها پرازموسیقی کاروتلاش ونفسشان هنوز بوی نان می دهد. اگراندکی به گذشته برگردیم وخرسالی خودمان رامجسم نماییم میبینیم که آغوش گرم وبوسه های تکرار نشدنی مادرچه آرامشی ازجنس رویا رابروجودمان هدیه میکرد.موسیقی کلام مادر هنگامی که صدایمان میزد چقدرانرژی واشتیاق درپاهایمان گر میگرفت تابرایوان مخملی دامنش آرام گیریم. روزها گذشته وآنها پیروما هم پابه سن گذاشته ایم ولی این دال برفاسدشدن تاریخ مصرفشان نیست،هرپدروهرمادری میبایست زیرسایه ی امن فرزنددقایق را برای لحظه ی وداع سپری نماید نه اینکه ماموری ازجانب شهرداری اوراازمرگ پدریامادرمطلع نماید. ننگ باد برفرزندی که با دستان شیطانی خود عزیزترین کسش را برروی تخت سالمندان درازکش میکند تاغر زدن وبگومگورا درفضای جهنمی خانواده ختم کند،بشکندآن دست که اجیرشده ی ابلیس است.من به شخصه حاضرم همه چیزم رافدای یک تارموی مادرم کنم وتمام زندگی واموالم رابخاطراوحراج کنم تاخدایی نکرده احساس کمبود نداشته باشد.اینگونه رفتارهارا که ازبعضی میبینم وعزیزترین کسشان را با شقاوت وبیرحمی درزتدانی بنام سرای سالمندان حبس میکنند بایدبدانندحساب کاردنیار به مانند فرمول ریاضی ست وفردابایدمهیا شوند تا درسرای سالمندان حبس شوند ومامورین شهرداری اورا درخاک سیاه بخوابانند.سپاس ازموضوع قشنگتان.

امیر بهلولی دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:50 http://amir-dastan.blogfa.com

سلام
با فلسفه خانه سامندان موافقم چون نامهرابانی و تحقیر های امروز را می بینم و با بردن سالمندان به خانه سالندان مخالف چون انسانیت را می بینم!

جوانه سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:37 http://JAVANEJABERI.BLOGFA.COM

سلام جناب کاظمیان
سئوال شما خیلی کلی است و به نظر من بستگی به شرایط افراد داره. شاید سرای سالمندان بتونه یک سری نیازهای افراد مسن رو تامین کنه اما به عقیده من پدران و مادران ما در سنین بالا نیاز عاطفیشون پررنگ تر می شه وباید بیشتر بهشون توجه کرد که در آنجا این کمبود به شدت مشهوده.
خود من هرگز دلم نمی آید با والدینم این برخورد را داشته باشم قطعا سختی های مادرم را تا پایان عمر به یاد خواهم داشت و هر جا که باشم او هم با من خواهد بود.

به هر حال زیاده گویی مرا خواهید بخشید
در پناه خدا باشید

رضا سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 00:56 http://na-bakhshoode2.blogfa.com

سلام علی جان

من کلا" با این مراکز مواففق نیستم
چون حق یزرگان ما این نیست
و هیچ دلیلی را برای اینکار نمیپذیرم.
آنها آنقدر حق به گردن ما دارند که
نگهداری در کهولت تنها کاریست که میتونیم انجام دهیم.

ترنم زاگرس سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 http://www.taranomezagros.blogfa.com

سلام برادر گرامی
من با فلسفه وجودی خانه سالمندان موافقم اما هیچ وقت در مورد پدر ومادرم این کارو حاضر نیستم انجام بدم .من حاضرم تا آخر عمر نوکریشونو بکنم در مورد آینده هم هیچ نظری ندارم .به نظر من هیچ کسی از ته قلبش راضی نیست در این طور جاهایی زندگی کند ما انسانها دوست داریم تا آخرین لحظه زندگی کنار خانواده باشیم .
سرافراز وپاینده باشید

نرگس سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 http://donyaeshirenma.blogfa.com/

سلام آقای کاظمیان
روز و روزگارتون خوش
با خانه سالمندان فقط زمانی موافقم که این عزیزان فرزندی نداشته باشند وگرنه در هیچ شرایط دیگه حق رو به فرزندی نمیدم که پدر و مادرش را زمانی که پیر و ناتوان میشه از خودش دور کنه تا راحتتر بتونه زندگی کنه
انصاف نیست که محبتایی رو که از جون و دل برای ما مایه گذاشتن رو نادیده بگیریم و حالا که اونا نیاز به محبت و دلگرمی ما دارند بسپاریمشون به دست غریبه ها تا اونا بی مهری ما رو جبران کنند.
حتی اگر غریبه ها بیشترین و بهترین محبتها رو انجام بدهند باز هم پدر و مادر دلش دستان گرم و نگاه پر مهر فرزندش رو می خواد .
خودمم وقتی پیر شدم انتظار دارم فرزندانم قدر شناس باشند ولی اگر نتونستن و نخواستن حاضرم به خانه سالمندان برم ولی خودم از ته دل راضی نیستم که برم .

ستاره سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:21 http://parvaneabi.blogfa.com

سلام
1.واقعا بستگی به فرزندان داره،به بعضی از والدین این قدر بی احترامی میشه که واقعا خونه سالمندان واسشون بهتره و اگه اونجا باشن بهشون بهتر رسیدگی میشه.
2.خیر به هیچ عنوان
3.بله....البته تا زمان پیری شاید نظرم عوض شه.

آتوسا سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:24 http://www.atosa63.blogfa.com

سلام علی جان..منم با نظر شما موافقم

یاسی سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:06 http://lilac7.blogfa.com

سلام دوست گرامی
من شخصا با فلسفه وجودی خانه سالمندان موافقم. بالاخره هستن آدمهایی که کس و کاری ندارن و تو سنین پیری نیاز به جایی دارن که از اونها نگهداری کنن
اما هرگز و هرگز حاضر نیستم تحت هیچ شرایطی پدر و مادرم رو به اونجا ببرم. و از خدا میخوام که بهم صبر بده تا کم نیارم
و اما در مورد خودم
اگر زمانی پیر شدم و شرایط طوری شد که باعث اذیت و آزار فرزندانم شدم ازشون میخوام که منو به اونجا ببرن
چون نمیخوام خوار و ذلیل بشم و دیگران آرزوی مرگم رو بکنن
شاد و سلامت باشید

داریوش ملک پور سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:41

سلام علی جان بحثی که مطرح نمودی نیاز به بررسی و در نگاهی به آسیب شناسی و در گذری دیگر نیاز به روانکاوی و جامعه شناسی دارد ... در همه سوال ها موقعیت جامعه . افراد . خانواده ها . مسائل اقتصادی . مسائل اجتماعی و... موثر است . شاید همین والدین در سرای سالمندان اینگونه پیش بینی برای خودشان نداشتند یا فرزندان آنها در سال های قبل مثل اکثر ما حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی والدین شان را در این مراکز بگذارند . من با اصل این مراکز موافقم اما با چینش بهتر و بالاتر و استانداردهای آن رعایت شود . شما از هرکسی سوال بپرسید اکثریت جواب منفی می دهند که حاضرند والدین شان را در این مراکز بگذارند هر چند فرزندان همین والدین حاضر در سرای سالمندان از این اکثریت بوده اند . سوال سوم را بگذارید در آینده جواب بدهم ....

زیدی نژاد سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:11 http://www.zeidinejad.blogfa.com

سلام
متاسفانه در سال های گذشته دیده شده است که برخی از خرده فرهنگ های دیگر جوامع در فرهنگ عشایری ما رسوخ کرده و تا جایی پیش رفته که در مقوله پیر شدن پدر و مادرانمان ما را به سمت گذاشتن شان در خانه سالمندان ترغیب می نمایند.پدر و مادرانی که سال های عمرشان را بی منت در پای عزیزانشان ریخته اند.عشق به مادر و مادر بزرگ و پدر و پدر بزرگ در ما لرها نهادینه شده عواملی مانند فقر مالی نه فرهنگی باعث گردیده که برخی خانواده ها دست به این گونه کارها بزنند و عزیزانشان را در این سرای تنهایی رها نمایند.دلم برای کت و گل بندی مادر بزرگ هایم تنگ شده یا کلو دوره دار پدر بزرگم.ما لر هستیم و پر از احساس .شاید دلیل اصلی نیامدنم برای بازدید از خانه سالمندان مخالفت قاطع با تاسیس این جور اماکن که باعث تحریک برخی از فرزندان جهت رها نمودن والدین خود می شوند باشد.کاش ما در لرستان خانه سالمندان نداشتیم.....
می دانم و مطمئنم که خیلی از دوستان با نظر من موافق هستند

دخترزاگرس سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:40 http://parichehr88.blogfa.com/

سلام اقا علی ممنون از نظر سنجیتان..
من با این قضیه موافقم اما نه در مورد شخص پدر یا مادرم الان که در سنی هستم و تنها خودم می توانم تصمیم بگیرم تحت هیچ شرایطی حاظر نیستم والدین خود را به اسایشگاه ببرم اما در رابطه با آینده هیچ تضمینی وجود ندارد که فرزند من را به اسایشگاه نسپارد پس بهتر است از الان بفکر اینده ام باشم هرچند دوست ندارم حق انسانی یعنی حق زندگی را از من بگیرند اما چاره چیست....؟
و به یک اصل اعتقاد دارم دست طبیعت همان را به تو نشان میدهد که در زمان حال خودت به آن پرداخته ای...چند بار هم این را عنوان کرده ام مادر بزرگ من حدود 29 سال است با ما زندگی میکند در صورتی که پدر من نه پسر اولی خانواده است نه پسر آخر ....محبتی را که پدرم به مادرشان می کنند را نمونه اش را به جرات می توانم بگویم در اطراف و محل زندگی خود ندیده ام پس به طبع من هم به پدرم با وجود مشکلاتی که خواهم داشت محبت می کنم و او را در کانون خانواده خود نگه خواهم داشت هرچند همسرم مخالف باشند ایشان را متقاعد خواهم کرد..همین موضوع دست به دست می گردد...
اگ عمری باقی ماند و به آن مرحله از زندگی برسم حتما سعی میکنم مستقل شوم اگر هم شرایط جسمانی ام جواب گو نباشد به این موسسه با رضایت کامل خودم مراجعه میکنم.

دخترزاگرس سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:56

سلام مجدد اقا علی مسئله ای را می خواستم عنوان کنم چون خودم جوان هستم و در بین دوستان زیاد به چشم می ببینم الان عروس ها و دامادها جوان امروزی اکثریت با نگه داشتن پدر یا مادر طرف مقابل مخالف می کنند و نه از سر اقتصاد و این مسائل بلکه بخاطر مسائلی که همه به نوعی با آشناییت دارند...واقعا دلیل این رفتارها چیه؟
دو سال پیش خواستگاری داشتم که شرطشون این بود مادرشان هم با ایشان زندگی کنه مادرشون حقوق بگیر بود و مسکن هم داشتند اما چون فشار خون داشت باید با پسر اخرشون زندگی میکردن هرکدام از آشناهای ما که میشنیدند اظهار میکردن وا الان مگه دوره این حرف هاست ....بری مادرشوهر داری کنی...کدوم دختر جوونی این کارو میکنه که تو......زندگیت کوفتت میشه پیر میشی ....متاسفانه این مسائل هم هست ...هرچند قسمت نبود اما مطمئنم با ارداه ای که دارم مثل مادرخودم ازشون نگهداری میکردم .

راستی اگه امروز از کسی یاد کنیم مطمئنن دو فردای دیگه کسی ازمون یاد خواهد کرد..........

فرزانه سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:13 http://www.fari.blogfa.com

چه کارخوبی انجام دادید شما
اما برای نظر خیلی سخته بخواهی عزیزت را از خودت دور کنی اما باید شرایط را سنجید اگه خودت امکانات و یا شرایط نگهداری از سالمند را نداشته باشی و جای مطمئن و خوبی در نزدیکی محل زندگی آدم باشه که بشه مرتب سر زد و با رضایت قلبی خود سالمند باشه میشه در موردش فکر کرد اما خیلی سخته نمیدونم نمیتونم نظر قطعی بدم

نسترن غلامی پور سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:46

سلام برادر گرامی
هرسوال شما نیاز به توضیح وتامل دارد ممکن است از روی احساس جبهه گیری هایی صورت گیرد ولی نظرم را کلی عرض می کنم.
درآیه 23 سوره اسراء قرآن مجید آمده است:
« و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچکس را نپرستید و برپدر و مادر نیکویی کنید، اگر یکی از آن‌ها و یا هردو به سنین کهولت و سالخوردگی رسیدند (که موجب رنجش و زحمت شما باشند) زینهار کلمه‌ای که رنجیده‌خاطر شوند نگویید و کمترین آزار به آنان نرسانید و با آنان با اکرام و احترام سخن بگویید».
پیامبر اسلام (ص ) نیز پیرامون شأن و منزلت سالمندان فرموده‌اند : « وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش نعمت‌های الهی است ».
درمکتب اسلام، جهت حرمت گذاشتن به جایگاه رفیع سالمندی سفارش‌های زیادی شده است، ازجمله اینکه: آنان را به اسم صدا نکنی، به احترام‌شان برخیزی، از آنان جلوتر راه نروی، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی، نیازشان را برآورده کنی، خدمتگزاری به آنان را وظیفة بزرگ خود بدانی و ازآنان در سن کهولت و پیری مراقبت کنی.
در جوهره‌ی فرهنگی ما، بزرگ یک خانواده یاخاندان از ارزش و احترام والایی برخوردار بوده و هست. در همة کارها، در داوری‌ها و حل اختلافات خانوادگی و جامعه، کمک و مشورت آن‌ها چاره‌ساز می‌باشد. گاهی سخن سنجیده آنان، توانسته فتنه‌ای راخاموش و یا تفرقه و کدورتی را به هم‌دلی و آشتی مبدل سازد.
رسول اکرم (ص ) می‌فرماید:
« پیرمرد در میان خانواده‌اش، همچون یک پیامبر در میان امتش است ».
تعدادی از خانواده‌ها، توان نگه‌داری افراد سالخورده را به دلایل مختلف ندارند و لذا آنها را به خانه‌ی سالمندان که به همین منظور تأسیس شده است می‌فرستند.
اما به یاد داشته باشیم که فرستادن افراد مسن به آسایشگاه‌های سالمندان، هرچقدرهم که ازنظر رسیدگی و مراقبت در حد عالی باشد، شرایط روحی سیار سختی را برای آنها پدید می‌آورد. کانون گرم خانواده بهترین جا برای سالمندان است، آنها درمیان اعضای خانواده آرامش بیشتری دارند.
افسردگی شایع‌ترین مشکل روانی سالمندان است معمولاً اکثر اعضا جامعه ترجیح می‌دهند تا بدون هرگونه شناخت و مطالعه از « دوران سالمندی » به این مرحله پا بگذارند و علیرغم اینکه می‌دانند این دوره از زندگی دارای اهمیت فراوانی است، منتها هیچ علاقه و توجهی به این موضوع از خود نشان نمی‌دهند و فکر کردن به آن را به آینده و وقت نامعلومی حواله می‌کنند. قدم نهادن به مرحلة « سالمندی » آن هم بدون درک و شناخت درست از آن، شخص را با مشکلات و معضلات بسیاری روبروی می‌سازد.
درهرحال«این شتری است که در خانه هر کسی می‌خوابد»
مخند ای نوجوان، زنهار بر موی سپید ما
که این برف پریشان، بر سر هر بام می‌بارد
خدوندا!عاقبت همه مارا ختم به خیر وتا هستیم مارامحتاج غیرخود نفرما.آمین.

منتقد چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 17:52 http://montaghedd.blogfa.com/

سلام . تا حالا مطالبت را میخواندم . اما نظر نمی دادم. جمعه همه شما را دیدم . کار پسندیده ای انجام دادید . اما بعد از زدن این پست متوجه گشتم که هنوز به کارتان شک دارید . شما یا سالمندان را قبول داری یا نداری . چرا مصاحبه می کنی و میگویی با این عمل بشدت مخالفم ... تکلیف را برای هم روشن کنیم و یکدیگر را سر کار نگذاریم ...

سلام جناب منفقد همونطوری که در پست هم اشاره کردم و در مصاحبه ام گفتم مخالف این کار هستم و خودم مگر مجبور بشوم که بروم ولی بعد از مراسم و روزهای بعد بین دوستان نظران خیلی زیادی ردو بدل میشد و من دوست داشتم برای خودم یک نتیجه گیری کنم من سالمندان و سالمندی را قبول دارم ولی در مورد افرادی که تمکن مادی دارن یا بچه های زیاد این امر را نمی پسندقصد سر کار گذاشتن کسی را هم ندارم و خودم سر کار نمیروم صرفن دوست داشتم ببینم نظر خوانندگانم چیست.ممنونم که از من انتقاد کردی و وارد غیبت نشدی امیدوارم جوابم مجابتان کرده باشد...شاد باشی و سلامت

الهام چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:34 http://www.rozhaybarfobanafsheh.blogfa.com

سلام
پست غم انگیزیست؛
شاید خیلی ها با پای خودشون به اینجا آمده اند تا واپسین روزهای زندگیشان را در تنهایی بگذرانند .
و خیلی دیگر نیز آورده شده اند و این خیلی بی انصافی است که عزیزانی را که به خاطر فرزندانشان خودشان را به آب نه به آتش میزنند
به خانه سالمندان ببریم .
1- با فلسفه خانه سالمندان موافقم .
2- اصلا
3- شاید

دروغگو چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:24

زیدی نژادشنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ۲۳:۱۸سلام
و دوباره دیدن کار زیبایتان چنان وجدی در من ایجاد کرد که خودم را در میان تصاویرتان گم کردم
خدا خود شاهد مهربانی هایتان هست و تو برادرم...

متاسفانه برای هیچ هم دروغ میگوئیم این نظر دوستمان زیدی نژاددر وبلاگ اقای قاسمی و چند ستون بال تر هم نظرش در وبلاگ شما خدا ما را از ریا دور فرماید آمبن

سلام نمیدانم چی صدایتان بزنم ولی کار اقای زیدی نژاد را برایتان توضیح میدم.ایشون شدیدا با این روند خانه سالمندان مخالفه ولی از اینکه به دیدار سالمندان برویم و از آنها عیادت کنیم را میپسنده و در وبلاگ اقای قاسمی از حرکت جمع شدن دور سالمندان حمایت کرده نه از بر قراری خانه سالمندان.من آقای زیدی نژاد را تا بحال ندیدم ولی از خانواده های شناخته شده خرم آباد هستند از خودشان هم خیلی تعریف شنیده ام و دوستان از ایشان راضی هستند فکر نمیکنم اهل دروغ باشد.سرش به کار خودش گرمه و با کسی کاری نداره ...شاد باشید و سلامت

عبدالرضاقاسمی پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 http://abdy2007.blogfa.com

سلام . نام امیر زیدی نژاد آمده و چون ایشان را از نزدیک می شناسم لازم دیدم چند خطی بنویسم .... نظر امیر زیدی نژاد در وبلاگ بنده با نظر ارائه شده در وبلاگ آقای کاظمیان منافاتی ندارد. خود بنده که یکی از بانیان این دیدار بودم با خانه سالمندان به شکل کنونی موافق نیستم؛ حتی موافق نیستم کسی که می تواند والدینش را نگهداری کند آنها را از خودشان دور کند . در جواب یک کامنت هم گفته ام اگر لازم است در ساخت خانه هایمان پیش بینی برای والدین بکنبم و اگر روزی قرار است بنا به هر دلیلی خانه سالمندان را انتخاب کنیم این خانه شرایط لازم را جهت مراقبت از سالمندان داشته باشد . کمکهای درخواستی ما هم در این راستا می باشد . امیر زیدی نژآد یکی از با تعصب ترین دوستان من در تهران است و در اکثر برنامه های اجتماعی در کنار ماست ... از شما هم بخاطر مطرح کردن این ابهام ممنونم هر چند با عنوانی که انتخاب کرده اید شدیدا مخالفم .
کاش همه ما قابلیت گفتگو صحیح با مخاطب را داشته باشیم و اگر با کسی اختلاف نظر داریم در کمال احترام به بحث بپردازیم

امیررضا قاسمی پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 http://amirgh78.blogfa.com

با سلام خدمت شما آقای کاظمیان عزیز.
ممنون از اطلاع رسانی تان.
من عقیده دارم خانه سالمندان را نباید جایی جدا از زندگی معمولی دانست زیرا در خانه سالمندان نیز روابط عاطفی دیده می شود.
باید هر دو نیمه لیوان را دید از یک طرف دوری از فرزندان و دور بودن از خانواده و محیط شهری برای هر شخصی سخت است.از طرفی دیگر در خانه سالمندان نیز فضایی تشکیل شده که انسان احساس دلتنگی نکند.
اا با این وجود معتقدم که نباید والدین خود را که سال های بسیار برای ما تلاش کرده اند را فراموش کرده و در خانه سالمندان بگذاریم.
بالاخره والدین ما سال ها برای ما تلاش کرده اند و امیدوارند از آن ها نگه داری کنیم.من نیز این تصمیم را دارم
و در مورد سوال سوم من خودم دوست دارم روزی در زمان پیری به خانه سالمندان بروم زیرا محیطی بسیار خوب و سرگرم کننده را دارد.
امیدوارم دوستان از حرف های من ناراحت نشوند.
با تشکر از شما آقای کاظمیان عزیز.

نسترن غلامی پور پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:24

سلام فرهیخته ی گرامی . با مطلبی تحت عنوان ( به قسمتی از دردهای اجتماعی ما ایرانیان توجه کنید ) به روزم . ممنون از حضور ارزشمند شما

سلام خواهر گرامی چشم حتمن خدمت میرسم.

حاج محمد میرزاوند جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:02

سلام:سلام :میشود به جای دستمال سیاه جهت پاک کردن اشکها .با نگاه آسمانی شوق شادی وسیراب کردن دل ها برای آنها که می خواهند به تصویر زدودن دل شان در کنارشان با هر توان مادی و معنوی خود با آنان سهیم باشیم ودر مکتب وجدان خود آرام بدون هر گونه تکبر وخود ستایی از شادی چهرشان لذت ببریم
(دست در دست هم به امید روزی بدون غم )و(به امید شادی ولبخند در طول زندگی بر لب همۀ انسانها )

سرای اندیشه جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:46 http://saraeandehe.blogfa.com/

سلام
در مورد نظر سنجیتون بگم خدمت شما
نه بنده حاضر نیستم به هیچ عنوان پدر یا مادرمو بگذارم سرای سالمندن
و اگر روزی سنم به حدی برسه که برای دیگران درد سر ساز و موجب اذیتشون بشم حاضرم برم

چقد سخته جدا بودن جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:57

روز "قلم" بر شما قلمدار "بی قلم" مبارک.

سلام.سپاس

هادی شنبه 15 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:57 http://donyaeshirenma.blogfa.com/

سلام مجدد علی جان اولا عذرخواهی مرا بابت دیر خدمت رسیدن پذیرا باشید و اما بابت نظر سنجی :

در مورد سوال اول شاید کمی غیر منصفانه باشد. ولی فلسفه اش اگر کمک به همنوع باشد بله .ولی اگر مکانی بشود برای کسانی که خواسته باشند از دست به قول خودشان مزاحما ن (افسوس) راحت شوند نه ! باید کمی تأمل بیشتری کرد نباید فرهنگ را غلط جا بیندازیم

هرگز خدا آنروز را نیارد

تا تقدیر چه باشد هر چی خدا بخواهد ولی وقتی همدمی نداشته باشم بله

امیر رضاپناه جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:24 http://www.ar48.blogfa.com

اول آیا با فلسفه خانه سالمندان موافقید.
دوم آیا حاضر هستید والدین خود را در این مکان بگذارید .
سوم در آینده حاضرید خودتان با رضایت شخصی به این مکان منتقل شوید

سلام علی جان
پاسخ به سوالات شما نیاز به استدلال و منطق بسیار بالایی دارد.
در واقع خواننده درگیر یک پارادوکس شدید می گردد. و از آن طرف شما نیز برای نتیجه گیری پاسخها با یک پارادوکس( تضاد) شدیدتری مواجه می شوید. می گویید نه پس به پاسخ بنده توجه فرمایید.
1- کاملم موافقم
2- به هیچ وجه
3- کاملن راضیم
سوال اینجاست اگر بنده با فلسفه وجودی خانه سالمندان کاملن موافقم پس چرا به هیچ وجه راضی به گذاشتن والدین خودم به آنجا نیستم. و در ادامه چرا خودم با رضایت کامل حاضر به رفتن به آنجا هستم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد