دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .
درباره من
علی کاظمیان هستم متولد 58/12/26و با این وبلاگ دوست دارم در خدمت شما خوانندگان عزیزم باشم
اهل ...روزگارم بد نیست ...
آدرس فتو بلاگ:
http://alikazemian.photoblog.ir
ادامه...
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان اما بقدر فهم تو کوچک میشود و بقدر نیاز تو فرود می آید و بقدر آرزوی تو گسترده میشود و بقدر ایمان تو کارگشا میشود و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر بی برادران را برادر می شود بی همسرماندگان را همسر میشود عقیمان را فرزند میشود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه میشود در تاریکی ماندگان را نور میشود رزمندگان را شمشیر می شود پیران را عصا می شود و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردیهــا ناراستی ها نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند چگونه بر سر سفره ی شما با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟ که به شیطان پناه میبرید؟ که در عشق یافت نمیشود که به نفرت پناه میبرید؟ که در حقیقت یافت نمیشود که به دروغ پناه میبرید؟ که در سلامت یافت نمیشود که به خلاف پناه میبرید؟ و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
ماندلا اسطوره مبارزه لود مطمئنا" در تاریخ تا ابدیت از او به نیکی یاد میشه مبارزه را از زندان کشورش شروع کرد و پیروز شد نه مثل اونهایی که از کشورشون رفتن و دارن نسخه میپیجند.
من آشنای غروبم تو آشنای طلوع نشان خنده ی صبحی به شانه های طلوع عزیز من تو سرآغاز واژه ها هستی که شعر و عشق من از توست آشنای طلوع نگاه من به غروبی دچار گشته فقط دلم خوش است که هستی,ای طلوع من آن کسم که شباویز دشت و بی کسی ام مرا ببر به بینهایت به لابلای طلوع همیشه در دل شب با من از طلوع بگو که ماجرای قشنگی ست ماجرای طلوع........
خـداونـد از نـگاه ملاصـدرا
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
سلام عای جان
خواهش میکنم شما صاحب اختیارید
سلام علی جان
ماندلا اسطوره مبارزه لود
مطمئنا" در تاریخ تا ابدیت از او به نیکی یاد میشه
مبارزه را از زندان کشورش شروع کرد و پیروز شد
نه مثل اونهایی که از کشورشون رفتن و دارن نسخه میپیجند.
وااااااااااااااااای خیلی قشنگه
کاش تو مسابقه عکاسی شرکت کرده بودی
ممنونم از لطفت آبجی
علی جان سلام .
این عکس را من برایت طلوع می بینم . طلوع هر آنچه آرزویش را داری .
ممنونم از محبتت آقای قاسمی گل
خیلی زیبا بود و پر معنی
ولی گاهی آدما بیشتر ترجیح میدن تنها باشن
عکسی هم که گرفتید واقعا قشنگه
درسته اینم که شما میگید میتونه باشه.ممنونم از لطفتون
من آشنای غروبم تو آشنای طلوع
نشان خنده ی صبحی به شانه های طلوع
عزیز من تو سرآغاز واژه ها هستی
که شعر و عشق من از توست آشنای طلوع
نگاه من به غروبی دچار گشته فقط
دلم خوش است که هستی,ای طلوع
من آن کسم که شباویز دشت و بی کسی ام
مرا ببر به بینهایت به لابلای طلوع
همیشه در دل شب با من از طلوع بگو
که ماجرای قشنگی ست
ماجرای طلوع........
سلام علی جان
امیدوارم حالت خوب باشه و مثل این نوشته ت غمگین نباشه
سلام هرچند این جمله کلیشه ای شده باشه براتون ...غروب غم هایت را آرزومندم آقا علی ...
عکس بسیار زیبایی است
شاید برای همین غرور پای رفتن را برداشته شاید احساسش در زیر غرور له شده و رفته...
البته شاید...
خیلی خیلی زیباست و پر از احساس و لطافت ...!
امیدوارم همواره موفق و شاد باشی...!