ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سیمین بهبهانی :
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم, زجرش دهم ، خوارش کنم، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارشدهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه درخانه ای ، چابک تر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :
یارت شوم یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
مارا چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی
جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا:
گفتی شفا بخشم تورا ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم؟ با خویشتن یارت کنم
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم
جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :
دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشک ها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر بازگردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را
با تشکر از دوست خوبم از وبلاگ لحظه ها
**جواب رند تبریزی به ابراهیم صهبا و سیمین بهبهانی :**
--------------------------
صهبای من زیبای من ، سیمین تورا دلدار نیست
وز شعر او غمگین نشو ، کو در جهان بیدار نیست
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هوشیار نیست
صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
کان در سرای بی کسان ، سیمین تو رت غمخوار نیست
سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده اشعار نیست
با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست
دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی این چنین ، سودای هر بازار نیست
صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیانه خمار نیست
******عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی :******
ای رندتبریزی چرا ، اینها به آنها میکنی؟
رندانه میگویم تو را ، کآتش به جان ها میکنی
ره میزنی صهبای ما ، ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها میکنی
سیمین عاشق پیشه را ، گویی سخن ها نا روا
عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها میکنی
طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی
بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها میکنی
خواندی کجا این درس را ، واگو ره کن ترس را
آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها میکنی
دلبر اگر بر ناز شد ، افسانه ای پر راز شد
دلداده داند گویدش: باز امتحان ها میکنی
معشوق اگر نرمی کند ، عاشق از آن گرمی کند
ای بی خبر این قصه ها ، بر نوجوان ها میکنی؟
عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد
گاهی اکر این میکند ، بر آسمان ها میکنی؟
او داند ودلدار او ، سر برده ای در کار او
زین سر کشی می ترسمت ، شاید دکان ها میکنی
از ( بی نشان ) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی
بازت مبادا پاسخی ، گر این زیان ها میکنی
سلام سپاس از ادامه کامنت زیبا...
سلام دوست گرامی
و سپاس از لطف و بزرگواری شما
شادباشی و تندرست
در پناه حق
سلام دوست عزیز ممنونم از شما شاد باشی و سلامت
سلام علی آقا
بسیار جالب بود این گفتگوی شاعرانه
سلام ممنونم از لطف شما شاد باشی و سلامت
بهار، بهار است
و بر سرِ سبز کردن شاخهها نیست
برف، برف است
هواى شکستن شاخههاى درخت را ندارد
برگ را، به تمنا
نمیشود از ریزش باز داشت
با فصلهاى سال همسفر شو
سقفى دارد بهار
کف یخبندانها ناپدید است.
..
سلام و لحظه هاتون پر از حس تازگی....
سلام دوست عزیز ممنونم از کامنت زیبایتان مانا باشید
درود جناب کاظمیان عزیز...
سپاس از بی کران الطاف تان.... شعر زیبایی از غزل بانوی ایران زدید. گفتگوی شاعرانه و نغزی است از این بانوی خوب و پر مهر ایران زمین...
مانا بمانید...
سلام خواهر گرامی ممنونم از جضور سبزتون و لطف بی کرانتون شاد باشی و سلامت
سلام .
دوبار گفتگوی زیبا را خواندم .ممنون از حسن سلیقه ات
سلام داداش ممنونم از حسن دقتت شاد باشی و سلامت
سلام داش علی. از لطفت بی نهایت سپاسگزارم
سلام داش رضا ارادتمندیم و دوست داریم ...شاد باشی و سلامت
سلام. خوب بود
سلام ممنونم از لطفتون ...شاد باشی و سلامت
سلام علی جان
خدا همه رفتگان را مورد رحمت خودش قرار بده
گاهی حرفهایی هست که مورد علاقه طرف مقابل نیست
نباید زیاد در این خصوص اصرار کرد.
سلام رضا جان قطعا همینطوره که میگی...شاد باشی و سلامت
قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه و سردرگـم شویـم ...
قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی ...
تا به حال بیل زدهاید؟
باغچه هرس کردهاید؟
آلبالو و انار چیدهاید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
چیز زیادی از زندگی نمیدانم، اما همین قدر میدانم که این همه قرار نبوده ای
که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته و سردرگم کرده !
آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمیآوریم چرا ...
سلام و سپاس از کامنت زیبایت
قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه و سردرگـم شویـم ...
قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی ...
تا به حال بیل زدهاید؟
باغچه هرس کردهاید؟
آلبالو و انار چیدهاید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
چیز زیادی از زندگی نمیدانم، اما همین قدر میدانم که این همه قرار نبوده ای
که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته و سردرگم کرده !
آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمیآوریم چرا ...
سلام
به روزم با
ننه عروس بشین بسوز، ننه دوما هائو وِرَش اوما
سلام ممنونم از اطلاعتون چشم خدمت میرسم...
سلام چقدر قشنگ و با سلیقه انتخاب کرده ای یادی هم از بانوی شعر ایران خانم بهبهانی نمودی ممنونم
سلام اقای بهاروند ممنونم از لطف شما منم از شما ممنونم
آقای کاظمیان ، سلام
خیلی قشنگ و دلنشین بود ، از حسن انتخاب شما برای این شعرهای زیبا متشکریم ..
سلام دوست گرامی سپاس از لطفتون امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
سلم داداش علی..عالی بود..کامنت فاطمه همه چیزو زیباتر کرده..محشر بود این آپت
سلام آجی خوبی؟ممنونم از لطفت منم با شما موافقم کار فاطمه خانوم خیلی زیبا بود...شاد باشی و سلامت
تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست، این را گفت رود
دیده گلگون کـــرد و ســر بر دامـن صحرا گذاشت
هــر کــه ویران کـــرد ویران شد در این آتش سرا
هیـــزم اول پـایـــه ی ســــوزاندن خـــود را نهــاد
اعتبـار ســـر بلنــدی در فـــروتـــن بــودن اســـت
چشــمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
مــــوج راز ســــر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صــدف هایی که بین ســـاحل و دریا گذاشت
فاضل نظری
سلام آقای کاظمیان عزیز
روزتون خوش
واقعا شعر زیبای هستش
دست شما و فاطمه عزیزمون هم درد نکنه
امیدوارم همیشه لحظات شاد و ارامی داشته باشید
سلام دوست عزیز ممنونم از لطفتون در اصل دست فاطمه خانوم درد نکنه...شاد باشی و سلامت
بگو ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشتید از رحمت خدا نا امید نشوید در حقیقت خداوند تمام گناهان را می امرزد که او خود امرزنده و مهربان است . زمر آیه ۵۳
سلام و سپاس از کامنت زیبایتان
سلام دوست عزیزم[گل]
-------
[گل]
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ,هست.
هر کسی را نه بدان گونه که هست,احساسش می کنند,
بدان گونه که احساسش می کنند هست ...[گل]
دکتر شریعتی[بدرود]
سلام و سپاس بابته کامنت زیبایتان
سلام
خوبید؟
ممنون بابت تبریکتون
شعر زیبایی هم گذاشتید
دستتون درد نکنه
سلام خواهش میکنم منم از شما ممنونم شاد باشی و سلامت
سلام
پرسش پاسخ جالبی بود
سلام ممنونم از لطف شما
صفای مرامت داش علی
سلام خیلی چاکریم
سلام
فوق العاده لذت بردم. مرسی. دوست داشتین سری به وبلاگ من بزنین.
سلام دوست عزیز ممنونم از لطفتون چشم حتمن خدمت میرسم...