ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
این روزها
در بازار های باد
کاتب حجره های پائیز می شوم
تا خواب پر پر گنجشک را
از روی برگ های باطله ی چنار
بنویسم
این روز ها
با پیران پارک
بر نیم کت های سخن می نشینم
تا ساز سینه ام را
با سوز برگ میری درخت کوک کنم
این روزها
عریضه ای می شوم
بر کاغذ سپید زمستان
یا در چراگاه بهاره ی آفتاب اعلام
یا بر کلاسور زمخت خاک
پنس کوب....
منبع :برگرفته از اشعار استاد هوشنگ رئوف
درود
ممنون از شعر زیبای استاد رئوف که چشم جان را حیاتی دیگر می بخشد.
خوشحالم که با یکی دیگر از دوستان پدر آشنا می شوم .بعد از رفتن پدر من هر روز سایه ی مدامش را بیشتر بر سرم حس می کنم و از برکت هموست که امروز با شما آشنا می شوم . در مقابل محبت شما سر فرود می آورم .
درود
استاد رئوف چه سوزناک سروده ... این تصویر چقدر شبیه در کوچه باغ خضذ است داش علی! آن هم از بین رفت!
سلام داش رضا حق با شماست...کوچه باغم یادش به خیر ...این عکس ماسوله است جایی که قدر اماکنشان را میدانند
سلام علی جان
خواهش میکنم
من که همیشه هستم
شما خیلی کم پیدایی.
این هفته رقابت بین گل رز و گل نرگس خیلی نزدیکه
ببینیم تا آخر هفته کدام برنده میشن.
اصن یه وضی
فردوسی سی سال بسی رنج برد
تا عجم زنده کنه به پارسی.
بعد ملت میرن سر قبرش واسش فاتحه میخونن به زبون عربی ..
...
یعنی داغونن ملت .. بعد میگن چرا جهان تحریم میکنه :|
اصن یه وضی
میخواین دخترارو بزاری سر کار فقط بهشون بگین میتونم یه چیزی بهت بگم؟
بعد که گفت اره بگو هیچی ولش کن.
یعنی دیگه مگه ولت میکنن؟
:)
اصن یه وضی
خانومه ناراحت توی تاکسی نشسته بود یه دفعه زد زیر گریه،گفتم خانوم مشکلی پیش اومده؟
برگشته میگه:به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم !
((چنان تحت تاثیر صداقتش قرار گرفتم که نگو)
:)))))))))))))
اصن یه وضی
کاش ادما جسارت داشتن تلفن و برمیداشتن زنگ میزدن میگفتن : ببین! دلم برات خیلی تنگ شده... واسه هیچ چیز دیگه هم زنگ نزدم..
:|
اصن یه وضی
پسرخاله ام کلاس اول که بود یه چن بار معلمشون از خواب بیدارش کرد، شاکی شد گذاشت رفت بیرون کلاس!.. معلمه ازش پرسید گفت کجا میری!.. گفت میرم یه آبی به صورتم بزنم، تو درستو بده ..
حالا امسال رفته کلاس دوّم..
منتظرم ببینم پیشرفتش در چه حد بوده امسال ;)
اصن یه وضی
خواهر زادم 3 سالشه ، خواهرم بهش میگه تو دماغت جوجو رفته بذار درش بیارم ؛ برگشته میگه : بذار اون تو باشه جیک جیک کنه ….
:|
اصن یه وضی
یارو استاتوس زده که آرزو میکنم زمان بایسته, از لحظه لحظه زندگیم دارم لذت میبرم..! ینی امونش ندادم, درجا آنفرند و بلاکش کردم. آدمم اینقد خوشبخت؟ :|
:|
اصن یه وضی
تو تاکسی داشتم پیامک میزدم یه بابایی کلشو کرده بود توی گوشیم در اون سطح که دیگه خودم نوشته های گوشیم رو نمیدیدم خیلی عادی تایپ کردم :
« کلتو بکش کنار پدرســـگ »یارو ریلکس روشو کرد اونور...
کلاً به نظر من باید با این حرکات فرهنگی جامعه رو اصلاح کرد :)
اصن یه وضی
سلام علی جان
من تو را با هیچ بهانه ای از یاد نخواهم برد
شاید این فراتر از دوست داشتن باشد.
سلام وسپاس امیر عزیز
سلام علی آقا
داش رضا درست می گوید . این در خیلی شبیه درب باغ کوچه باغ بود .
باور کن درب باغ کوچه باغ را شاید به اندازه قلعه دوست دارم . ( شاید داشتم . چون خراب شده ) . بارها در پاییز و بعد از خشک شدن درختهای انار و خش خش برگها ؛ توکوچه باغ ...
ای بابا به کجا که ما را نبردی !
این روزها که میگذرد جور دیگرم
گویی خیال و فکر تو افتاده از سرم
دیگر خودم برای خودم شام میپزم
دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم
دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم....
سلام
با آقای جایدری موافقم تا قبل از اینکه کامنت آقا رضا رو بخونم فکر میکردم این در کوچه باغه آخه یه عکس از در کوچه باغ که خیلی شبیه این عکس بود رو آقای جایدری تو وبلاگش قبلا گذاشته بود
شعر استاد هم خیلی زیبا بود .
با سلام و احترام
وبلاگ جدید خایدالو رسماً کار خود را آغاز کرد ، شما هم به جمع خانواده خایدالو اضافه شدید ، ما را از انتقادات و پیشنهادات خود محروم نکنید.
با تشکر
سید علی موسوی
مدیر وبلاگ خایدالو
سلام ممنون متشکر از حضورت