باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

باد صبا

دکتر شریعتی:خدا نکندعقده های کسی به عقیده اش تبدیل شود .در برابراین آدم ها هم فقط باید خندید .

تجربه بزرگ

خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم

 

 

 وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است  

 

 

( دکتر علی شریعتی) 

نظرات 40 + ارسال نظر
گل مریم یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 14:26

سلام...
اسراف محبت... من از این کار بی زارم

بسیار کار خوبی میکنید

رضا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:35 http://jaydari.webphoto.ir

سلام داش علی بزرگوار. طاعات و عبادات شما قبول باشد. متن مناجاتنامه دکتر بسیار زیبا بود. ممنون از لطفت دوست عزیزم. آنقدر دیر به دیر می‌بینمت که شک دارم در صورت زیارت مجدد ، چهره مهربات در خاطر فراموشکارم مانده باشد ...

سلام داش رضا.ممنونم از محبتت.کم سعادتی از منه که دیر زیارتت میکنم.شاد باشی

مارال یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:10 http://www.hrzs.blogfa.com


خداوندا مرا از کسانی قرار دِه

که دنیاشان را برای دینشان میفروشند


نه دینشان را برای دنیاشان...!

دکتر علی شریعتی

واقعا زیبا گفته احسنت

مارال یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:11 http://www.hrzs.blogfa.com

سلام داداش گلم....

منم پیشاپیش عید سعید فطر و به شما تبریک میگم و امیدوارم طاعاتتون مقبول درگاه حق قرار بگیره...!

ممنونم آبجی مارال.همچنین شما

نابخشوده یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:13

به به به
درود علی جان
خوبی؟
رسیدن بخیر
خیلی کم پیدا شدی

شما هم بله؟
عاشق زنگ آخر و فرار بسوی منزل بودی؟
حالا چی؟

سلام داش رضا.حالا به اون افکار می خندم

نقطه یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:56 http://www.15fa15.blogfa.com

اعتمادی نیست بر کار جهان / بلکه بر گردون گردان نیز هم !!

سلام

عرض احترام

و

سپاس.


ممنونم از لطفت نقطه جان.سلامت باشی

دیروز دختر بابا...امروز خانوم خونه یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 17:54 http://lovely6566.blogfa.com

سلام
واقعا این کار اصراف محبته

سلام عاطفه جان.۱۰۰٪چون ارزششو نداره.

دیروز دختر بابا...امروز خانوم خونه یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:05 http://lovely6566.blogfa.com

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد ...


(دکتر شریعتی)

سپاس از نظرتون ممنونم

رباب یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:32 http://khodam.photoblog.ir

سلام،جالب بود...سخنان چارلی چاپلین هم مثل خودش دوستداشتنیست... خدایا حکمت قدمهاییکه برایم برمیداری برمن آشکار کن تا،...درهاییکه بسویم میگشایی را نبندم...و در هاییکه برویم بستی را به اصرار نگشایم... موفق باشین...

سلام رباب عزیز.واقعا زیبا بود و خواندنش لذت بخش.شاد باشی

رضا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 22:00 http://jaydari.webphoto.ir

جایدری: سلام. پوزش حقیر را پذیرا باشید، گاه نسیان و گاه قصور دید باعث چنین اتفاقاتی است. ارادتمندیم علی آقا

ارادتمند داش رضا این چه حرفیه.شما لطف داری.ممنون از محبتت

فرح دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 http://www.fifia.blogfa.com

خدایا تو میدانی در دلم چه میگذرد ، پس مرا آن ده که آن به ...

سلام علی جان

ممنونم از این همه لطف ...

پایدار باشی و دلشاد

سلام فرح جان همینطور شما.سپاس از نظرت

فرح دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 http://www.fifia.blogfa.com


" خدایا تو میدانی در دلم چه میگذرد ، پس مرا آن ده که آن به ..."



سلام علی جان

ممنونم از این همه لطف ...

پایدار باشی و دلشاد

نابخشوده دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:08

چرا اینهمه سوال بیهوده(19)


یارو زنگ زده خونه ما میگه اداره ثبت احوال؟ میگم نخیر. میگه ااااا اشتباه گرفتم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شما درست گرفتی من اشتباه ورداشتم !


رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری‌های نر و مادتون کدومان ؟ میگه میخوای بخری ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه


داریم راز بقا میبینیم ... پرنده داره تخم میذاره ... دوستم میگه تخم گذاشت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ جیش کرد به صورت بسته بندی شده !


با دوستم رفتیم بام تهران. یه یارو تو بانجی جامپینگ داشت بالا پایین میرفت ... دوستم میگه اگه این کش پاره بشه می خوره زمین داغون می شه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوره زمین هوا میره نمی دونی تا کجا میره ...


به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ... میگیرن ! میگه کی ؟ پلیسا ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی !


توی فرودگاه با دوستم داریم از قسمت بازرسی رد میشیم. یه دفعه صدای بوق بلند شده ... دوستم میگه یعنی من یه چیز فلزی همرامه ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ چون از بچگی بهت میگفتن شونبول طلا الان این داره بوق میزنه !


داشتم یه گربه رو تو سبد می بردم صدای میو میوش کل خیابون رو برداشته بود ... دختره میگه گربس؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نهنگه اختلال ژنیتیکی پیدا کرده


تو تاکسی نشستم. میگم آقا پیاده میشم ... میگه نگه دارم ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ چه کاریه ! ... خودمو پرت میکنم بیرون. دیگه بالاخره شمام خسته شدی از صبح پشت فرمون !


اومدم برنامه رو ببندم. میگه آر یو شُر یو وانت تو کوییت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ جاست کیدینگ !


زنگ زدم اورژانس میگم تصادف شده. یارو میپرسه کسی هم صدمه دیده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ فقط زنگ زدم بگم همه سالمند که از نگرانی درتون بیارم !

ممنون آقا رضا

پریچهر دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:57 http://www.parisan90.blogfa.com

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ..چقدراین جمله بجاست.

ممنون از نظرت پریچهر جان

نابخشوده سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 http://http:na-bakhshoode.blogfa.com


نگاهی به درون خود
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد.
این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.
مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد ...

جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: "عزیزم شام چی داریم؟"

و این بار همسرش گفت:"مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!"

"گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیب هایی که تصور میکنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد!"

سلام داش رضا.زیبا بود با اجازه در پستهای آینده از اون استفاده میکنم.شاد باشی

معصومه سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 13:08 http://raha991.blogfa.com

سلام و درود
خوشحالم از حضورتون...

سلام معصومه جان منم همینطور

نابخشوده سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 19:49

سلام علی جان

خواهش میکنم
قابل شما را نداره
خودت صاحب اختیاری
اجازه من هم دست شماست.

لطف داری داش رضا ممنو نتم

مارال سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:22 http://www.hrzs.blogfa.com

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت


صدشکر که این آمدوصد حیف که آن رفت....!

سلام داداش گلم....هلول ماه شوال و عید سعید فطر بر شما و خانواده گلت مبارک باد....!

سلام آبجی مارال.ممنونم از لطفت.همچنین عید بر شما و خانواده محترمتون هم مبارک باشه

نرگس سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 22:33 http://www.narges544.blogfa.com

سلام علی اقا

خوش امدی
ممنون از نظر لطف شما بزرگوار
شادی و سلامتی قرین لحظه هایت
ممنون که لینک کردی
شما هم با افتخار لینک شدید

سپاس از لطفت نرگس جان.بابته لینکم ممنونم

نابخشوده چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:28

چرا اینهمه سوال بیهوده(20)


قرص پشه گرفتم. داداشم میگه باید بزارم تو دستگاه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ صبح، ظهر، شب با یه لیوان آب بده به پشه‌ها سر یک ماه حالشون خوب میشه !


رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ میگه می خوای غذا درست کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره


رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده. اومدم حسابشو برسی! دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم دکتری ... یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه


رفتم سوپر مارکت میگم یه نوشابه بزرگ بده. میگه یعنی خانوادگی باشه ؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ مجردم بود اشکالی نداره. فقط محجوب باشه و اهل نماز و روزه


قورمه سبزی آوردند سر میز، دوستم می پرسه قرمه سبزیه؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ کوکو سبزیه آبشو زیاد کردن کم نیاد


توی اخبار بانوان با مربی بدمینتون بانوان مصاحبه می کرد می گفت امسال مقامی هم آوردین؟ جواب داد اگه منظورتون اول تا سومه نه!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورش مقام هفتاد و چهارمه که از هفتاد و پنج کشور کسب کردین!


می گم فن رو چرا روی cpu نذاشتی، می سوزه ها. می گه یعنی باید بذارم ؟
می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ پنکه سقفی بذار، کلاسش بیشتره ...


می گم آدرس خیابون قائم مقام فراهانی،میدان شعاع. می گه یعنی تا قائم مقام باید برم ؟
می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ، تا امیر کبیر برو سلام برسون بهشون


صبح پا شدم رفتم سایپا میگم خانم یه پیش فاکتور 132 میخوام میگه پراید؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ بوگاتی وِیرون مدل 132 تحت لیسانس سایپا!!!



پایان نامم تموم شده زنگ زدم به استاد میگه میخوای دفاع کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام حمله کنم

سپاس داش رضا

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 14:47 http://www.narges544.blogfa.com

سلام علی اقا

گوهر کمیاب محبت خالص را
باید فقط و فقط به اهلش
که براستی قادر به فهم ارزش و قدر ان هستند عرضه کرد
وگرنه جفایی عظیم کردیم در حق دل
امید که هیچگاه نباشیم شرمنده دل

بسیار زیبا بود نرگس جان احسنت

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:12 http://www.narges544.blogfa.com

سلام علی اقا

ممنون از لطف شما
عید شما هم مبارک
خواهش می کنم
زیبایی در نگاه عمیق شماست بزرگوار
مانا باشی

سلام نرگس جان.خواهش میکنم نظر لطفتونه

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:23 http://www.narges544.blogfa.com

درود دوباره بر علی اقای بزرگوار
شرمنده نفرمایید
بابت زیباییش باید به جناب اخوان تبریک گفت
برخی پستها مثل پست قبلی دلنوشته ی این حقیره
و لی این شعر نه
فقط انتخاب کردم
فراموش کردم نام شاعر را قید کنم

با سلام.اینو بذارید به حساب کم اطلاعاتی من.ممنونم از توضیحتون.شاد باشید

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:36 http://www.narges544.blogfa.com

سلام علی اقا
شرمنده با عجله خوندم کامنت شما را
متاسفانه تصور کردم منظوز شما از شعر شعر یست که در پست اخره
که سرایندش جناب اخوان ثالث هست
یاداوری کردم از این جهت که حالا که بعضا از نوشته های عزیزان دیگر در وبم بهره می گیرم رعایت امانتداری شده باشد
ممنون

باز هم ممنونم از توضیحتون.به خودم امیدوار شدم که اشتباه نکردم.سپاس

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:41 http://www.narges544.blogfa.com

نه نه
این چه حرفی که میزنید
خواهش می کنم نفرمایید
شرمنده اگر خدای ناکرده جسارتی شده دوست بزرگوار

دشمنتون شرمنده.این چه حرفیه.شما لطف دارید.

عرفان چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:03

تبریک علی جان
مطالبت عالین برادر
با اسراف نکردن محبت موافقم
چون خودم این اشتباه را کردم

ممنونم از نظر و لطفت عرفان جان

نرگس چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:23 http://www.narges544.blgfa.com

درود مجدد بر علی اقا
خواهش می کنم
لطفا اینطوری فکر نکنید
خوشحال میشم بتونم به سوالهاتون پاسخ بدم

سپاس دوست عزیز

نیلوفر چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:56 http://ensan8707.blogfa.com

درود



.....بزرگترین تصمیم

در زندگی انتخاب میان سرزنش خویشتن

و حمایت از خویشتن است .
ممنون

مطلب آرامش الهی رو خوندم .... عالی بود ....

سپاس نیلوفر جان.ممنونم از لطفت

رضا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 00:30 http://jaydari.blogfa.com

سلام علی جان. عیدت مبارک. میرزایی مربی من بود و تا زمانی که زنده بود نتوانستم یک هزارم حقی که بر گردنم داشت را در حقش ادا کنم. افسوس ...

سلام داش رضا عید شما هم مبارک.دنیاست دیگه کاریش نمیشه کرد.روحش شاد یادش گرامی

نابخشوده پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:00


زنان همیشه آینده نگرند
پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید.
او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد.
همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد.
او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند.
او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت:
دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام !

مثله همیشه زیبا

نرگس پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:02 http://www.narges544.blogfa.com

سلام بر علی اقای عزیز
ممنون از حضورت
نظر لطف شماست بزرگوار

سپاس دوست عزیز

یاسمن جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 http://yasaman1387.blogfa.com

جمله های کوتاه اما عمیق / مرسی از این انتخاب

ممنونم از نظرت یاسمن جان

نابخشوده جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 http://na-bakhshoode.blogfa.com

سلام علی جان

ممنونم که اومدی
تا حدود زیادی حرف شما درسته.
اما توی این دنیا هم خیلیها هستند که
هدفشون فقط یافتن دوستان خوب و درد دلهای خودشونه.

سلام داش رضا باهاتون ۵۰٪ موافقم

نابخشوده جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 http://na-bakhshoode.blogfa.com

مهم نیست که قفلها دست کیست
مهم این است که کلیدها دست خداست
دعا میکنم که شاه کلید تمام قفلها را
از خدا هدیه بگیری.

سپاس از نظرتون

نابخشوده شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:13 http://na-bakhshoode.blogfa.com

چرا اینهمه سوال بیهوده(21)

به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛ میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه


تو بانک واسه یه پیرزنه داشتم فیش پر میکردم ازش میپرسم شماره تلفن می گه می خای تو فیش بنویسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهات شبا با هم تلفنی صحبت داشته باشم


از خواب بیدار شدم بابام اومده میگه بیدار شدی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوابم خودمو زدم به بیداری !


یارو دراز به دراز افتاده وسط خیابون دکتر اورژانس داره بهش تنفس دهان به دهان میده رفیقم میگه:داره نفسشو بالا میاره؟
میگم: پـَـــ نــه پـَـــ داره باش لاو میترکونه خودش داغه حالیش نیس!

یارو گربه حامله رو دیده میگه آخی حامله است؟
پـَـــ نــه پـَـــ دیشب آش خورده نخود هاش نپخته بود شکمش نفخ کرده

از کنکور برگشتم,داداشم میگه چیکار کردی؟! میگم:خراب کردم !! میگه:کنکورو؟
! پـَـــ نــه پـَـــ خودمو ولی شانس اوردم که ایزی لایف پام بود هیچکس هیچی نفهمید!!!!!....

به مریضم قرص شیاف دادم ، می گه باید بکنم تو باسنم ؟
پـَـــ نــه پـَـــ برو یه گوشه باهاش منطقی صحبت کن ببین از راه دهن راضی میشه بره؟

سپاس جالب بود

نقطه شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:22 http://www.15fa15.blogfa.com

سلام و عرض ادب


عید شما هم مبارک


قبول باشد تمام بندگی ها و عبادات ماه عزیز که تمام شد...

ممنون از لطفت نقطه جان

رضا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 http://reza1357.blogsky.com/

سلام داش علی مطلب زیبایی وپرمعنایی بود امیدوارم شاد باشی ممنونم که به ما سر می زنی

ممنون داش رضا منم ممنونم

لیلا نادعلی فر یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:59

سلام
سخنان دکتر شریعتی واقعاً زیبا هستند...
جمله هایی هم که شما از ایشون انتخاب کردید عالی هستند دست شما درد نکنه.

ممنونم از لطفتون لیلا خانوم

نابخشوده یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 http://na-bakhshoode.blogfa.com

در مهد کودک های ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلی و ادامه بازی تا یک بچه باقی بمونه. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.

در مهد کودک های ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر.

با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هر کی باید به فکر خودش باشه. اما در سرزمین آفتاب، چشم بادامی ها با این بازی به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر و کار تیمی رو یاد میدن ...

کاملا درسته اینم از اون فرهنگهای اشتباهه که داره جا میوفته

لیلا حسنوند شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:56 http://leila83.blogfa.com

سلام جناب کاظمی

متن زیبایی بود تشکر از اطلاع رسانیتون

بدرود تا اتفاقی دیگر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد