ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
به حباب نگران لب یک رود قسم
نه تو می مانی ، نه اندوه ، و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنان که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده ، به غم ، وعده این خانه مده
تقدیم به بهترینها
من شعر قایقی خواهم ساخت رو خیلی دوست دارم از سهراب سپهری
اینم خوب بود ولی اون یه چیز دیگس
میشه یه پست با زبون مادری خودتون بنویسید ببینم متوجه میشم یا نه
ممنون
سلام علی جان
در پس نوشته ها و مطالبت غمی را می توان احساس کرد
هر چند که در این زمانه خیلی ها گرفتار غمند
اما برایت همان جمله خودت را از خدا می خواهم که
شاد و سلامت باشی برادر عزیزم
سلام ممنونم از محبتت آقا رضای گل زندگیه دیگه بعضی وقتها به وقف مراد نمیچرخه از اینکه منو درک می کنم ممنونم
سلام داداش . شنیده ای که :
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
سلام عزیزم خوبی وبلاگ خوبی داری موفق باشی خوشحال میشم به وبم سر بزنی قربانت آقا توحید جون